کردها از جنگ
بيزارند، آشتی و زندگی می طلبند
• ... مدتی است
که در اين شهر زندگی ميکنم، درست است که آثار ويرانی در اين شهر هنوز وجود دارد با اين حال خيلی کار ها برای
بازسازی و آبادانی انجام شده که اين پروژه ها موجب زدودن آثار ويرانه
هاشده است و اين را ميرساند که کردها به فکر بازسازی و آبادانی هستند.
شهر تا بگويی لبريز از
آسايش و آرامش است بعضی اوقات با دوستانم
آزادانه در شهر پرسه ميزنيم. خيلی وقتها آرزو ميکنم شبکه های تلويزيونی
و رسانه های گروهی وضعيت اينجا را در تمام دنيا منعکس کنند تا اينکه
افکار عمومی دنيا بدانند که کردها از جنگ متنفرند و به آرامش فکر
ميکنند
ابراهيم هورامانى
--------------------------------------------------------------------
منبع: روزنامه کردستان نو – شماره 3515
مدتها قبل از پروسه آزادی عراق، مناطق حومه حلبچه شهيد، طراوت و زيبای
زندگی و جادوی شعر از اين سرزمين قهر کرده بود، تا حد پاکسازی سيمای
مدنيت و احساس غربت. امروز پس از يکسال و نيم، شهر سيمای داغدارش برای
زندگی ميدرخشد. و روز به روز دستانش برای آباد شدن اشکهاش را پاک می
کند، روز به روز مثل سالهای قبل از جنگ اکنون شهر به شهر گلها تبديل
ميشود.
• ديگر خوشونت نيست
خالد ابراهيم عزاب متولد سال 1965 در روستای (خصيبه شرقي) از توابع
استان رومادي، مدت 10 روز ميباشد، برای بازسازی و آبادانی به شهر حلبچه
آمده است. خالد در طول روز کار ميکند او با دوستانش که تعدادشان 10 نفر
ميباشد در فضای آرام زندگی ميکند، وی ميگويد: ميتوانم در حقيقت اين را
بگويم از آن وقتی که به اينجا آمده ام احساس امنيت و آرامش ميکنم و
گوشهايم ديگر صدای گلوله را نميشنود. در اينجا ميتوان آرامش و بازسازی
را ديد اينجا فرصت کار کردن برای خيلی ها وجود دارد. تنها چيزی که در
اينجا توجهم را بيشتر جلب کرده پيوند محکم ميان مردم است، در اينجا به
ما احترام ميگذارند و بر عکس جايی که ما در آن زندگی ميکنيم ترس و وحشت
وجود ندارد احساس غريبی نميکنم و آرزومندم در آيند نزديک آرامش و آسايش
همه جا را فرا گيرد.
• دوستان زيادی دارم
بابلوی 25 ساله از شهر (بوينس ايرس) پايتخت آرژانتين مدت 45 روز است که
در سازمان ميلينکوم که سازمانی خدماتی است، مشغول بکار ميباشد. خيلی
زود توانست با جوانان شهر صميمی شود. خيلی وقتها بدون اينکه احتياجی به
مترجم داشته باشد به زبان کردی صحبت ميکند. او گفت: نزديک به 2 ماه
ميباشد که به اينجا آمده ام، براستی حلبچه شهری است که خيلی دوستش دارم
اينجا زندگی عاديست. من در اينجا دوستان زيادی دارم که با آنها انس و
الفت پيدا کرده ام. دوست دارم تمام عمرم را اينجا صرف کنم و همينجا
بميرم. تنها شهريست که به من ياد داد احساس غربت و غريبی نکنم در اينجا
زندگی آرام است. خيلی وقتها خانواده ام از طريق اينترنت وضعيتم را
ميپرسند به آنها اطمينان ميدهم که خطری من را تهديد نميکند. آنها به
خاطر خبرهای که از رسانه های خبری ميشنوند از حضور من در اينجا می
ترسند. بابلو خيلی راحت است، به خاطر احساس آسودگی که در ميان دوستانش
دارد. او گفت: درست است سازمان ما خيلی جاها شعبه دارد ولی هيچ وقت به
فکر اين نيستم که از اينجا بروم دوستانم نيز مثل من فکر ميکنند.
• کردها دوستانی صادقند
اريک ولسن شهروند آمريکايی که در کاليفرنيا به دنيا آمده و دارای مدرک
ليسانس در مورد امور اجرايی ميباشد. او خوشحال شد وقتی که فهميد اين
گزارش در يکی از روزنامه های کردی چاپ ميشود و گفت: حاضرم برای گفتگو و
خيلی هم خوشحال ميشوم. وی گفت: به نظر من حکومت اقليم کردستان به فکر
آبادانی و بازسازی کردستان ميباشد به همين منظور که بيشتر با مردمش
همکاری ميکند و پروژه هايش را به سرعت به اجرا در مياورد. به همين خاطر
است که وقتی شهر سليمانيه را می بينی احساس نميکنی که سليمانيه يکی از
شهرهای عراق است. در مورد اسقرار امنيت و آرامش در شهر گفت: قبل از
اينکه به اين شهر بيايم مدت 9 ماه در کرکوک مشغول بکار بوده ام من بر
اين باورم که کردها خيلی صادقانه و صميميانه با ما رفتار ميکنند. بعد
از فرآيند آزادی اين مناطق از وجود افراد ماجراجو و اشوبگر پاکسازی شده
است اين امنيت نيز موجب شده که هيچ وقت احساس خطر و هراس نکنم.
• ارتباط اجتماعی محکمی داريم
خانم(جولی پريست) يکی از شهروندان امريکايی و 34 ساله و دارای مدرک فوق
ليسانس بيماريهای زنان و کودکان و کهنسالان ميباشد. او بيشتر وقت خويش
را در بيمارستان حلبچه سپری ميکند و کمتر در دفتر سازمانش ديده ميشود،
وی هميشه خوشرو و متبسم است. به زبان کردی روان ميگويد روز بخير من
جولی هستم. او در اين شهر از روابط اجتماعی خانواده های کرد متعجب است
تا حدی که احساس ميکند که در شهر و در ميان خانواده خود زندگی ميکند.
جولی به ما می گويد: برای خدمت کردن به مردم اين شهر آمده ام مردمی که
بزرگترين ستم و جنايت از طرف صدام و دستيارانش در حق انها شده است. با
اين وجود مردم اين شهر دوست دارند با يکديگر همکاری داشته باشند. در
ادامه گفت: مدتی است که در اين شهر زندگی ميکنم، درست است که آثار
ويرانی در اين شهر هنوز وجود دارد با اين حال خيلی کار ها برای بازسازی
و آبادانی انجام شده که اين پروژه ها موجب زدودن آثار ويرانه هاشده است
و اين را ميرساند که کردها به فکر بازسازی و آبادانی هستند. شهر تا
بگويی لبريز از اسايش و آرامش است بعضی اوقات با دوستانم آزادانه در
شهر پرسه ميزنيم. خيلی وقتها آرزو ميکنم شبکه های تلويزيونی و رسانه
های گروهی وضعيت اينجا را در تمام دنيا منعکس کنند تا اينکه افکار
عمومی دنيا بدانند که کردها از جنگ متنفرند و به آرامش فکر ميکنند.
• به خاطر آشوب
خالد خليل متولد سال 1986 در رماديه و دانش آموز سال سوم دبيرستان است.
به خاطر وضع ناهموار اقتصادی خانواده اش امسال تحصيل را رها و مشغول
کارگری ميباشد. مدتی است با چند نفر به حلبچه آمده است، خالد در حالی
که کار ميکرد گفت: به دليل آشوب و جنگ و همچنين عدم امنيت فرصت کار
کردن را نداشتيم. رمادی مثل اينجا آباد نيست ما گرفتار بلای جنگيم جنگ،
خانه خرابمان کرد. در همه حال زندگيمان در خطر است. باور کنيد اگر
بگويم در مدتی که اينجا هستم استراحت کرده احساس آرامش ميکنم. ديگر
صدای توپ و گلوله به گوشم نميرسد هر چند مطمئن هستم که اين جنگ به نفع
ما تمام ميشود و رمادی نيز بسان اينجا آزاد خواهد گشت ولی زمان
ميخواهد. کردستان سرزمينی است زيبا. اين اولين بار است که به کردستان
آمده ام وقتی به اينجا امدم احساس ميکردم پا به کشور ديگری گداشته ام.