[
4.01.2005
]
برخوردی
دوگانه در تئوری حل دموکراتیک مسئله ملی
• یاری رساندن به تأثیر
گذاری طبیعی و متقابل لایه های فرهنگی انباشته برهم و گام نه گذاردن در
مسیر حذف یک لایه بسود لایه ای دیگر با هدفهای سیاسی خاص؛ به تقویت
همبستگی ملی خواهد رسید و راه را برای تکوین و تکامل هویت ملی مطلوب
عام باز خواهد کرد. در اینچنین روند شکل گیری
هویت ملی باید همهء ایرانیان از کرد وترک و عرب گرفته تا بلوچ و ترکمن
و فارس داوطلبانه شریک گردند
حسین
حردان
جمعه ١۶ بهمن ١٣٨٣ – ۴
فوريه ٢٠٠۵
هیئت سیاسی - اجرائی
سازمان فدائیان خلق ایران ( اکثریت)؛ در تاریخ بیست پنجم دی ماه سال
1383 خورشیدی پیرامون مسئله ملی در ایران؛ برخی ارزیابی های عمومی ؛
استنتاجات و تآکیدات خودرا در قطعنامه ای تصویب و منتشر کرد.
1- دراین قطعنامه آمده است؛ ملی گرائی درهمه مناطق ملی و قومی کشور؛ چه
از نظر سطح مطالبات وهم از نظر دربرگیرندگی اجتماعی رشد و گسترش داشته؛
به استثنای کردستان دردیگر مناطق ملی به فعلیت نرسیده است .
فعلیت یافتگی جنبش های ملی از نظر هیئت سیاسی – اجرائی سازمان فدائیان
خلق ایران ( اکثریت) زمانی میسر است که جنبش ملی بتواند احزاب سیاسی
خودرا تآسیس کند و نتیجه می گیرد؛ جنبش ملی کرد به دلیل داشتن احزاب
سیاسی دارای فعلیت است.
تجربه25 سال گذشته نشان میدهد بدلیل نبودن احزاب در صحنه؛ مردم وفعلان
سیاسی وسائل و راههای دیگری را یافته؛ به جنبشهای خود فعلیت داده اند و
از این راه دست آوردهائی ولو اندک داشته اند؛ که در مقایسه باجنبش کرد
ازسطح اهمیت کمتری برخوردار نیست.
2 - هیئت سیاسی - اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران ( اکثریت) به درستی
وبحق توجه سازمان های سیاسی سراسری به مسئله ملی را در درک واقعی تر
آنها از جدی بودن مسئله ملی می داند و نتیجه می گیرد؛ که دیگر مسکوت
کذاشتن مسئله ملی به تاریخ پیوسته؛ برنامه های سیاسی احزاب سراسری بدون
توجه به این مسئله مجال طرح نخواهند یافت.
درانتهای قطعنامه بند 3-8 تآکید می شود؛ حل مسئله ملی را یکی از بنیادی
ترین خواستهای دموکراتیک ملیتهای ایرانی در راه استقرار یک جمهوری
دموکراتیک و فدرال در ایران می دانند ؛ امّا دامن زننده مسئله ملی
نخواهند شد.
هیئت سیاسی - اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران ( اکثریت) توضیح نمی دهد
چگونه می توان از یکسو حل مسئله ملی را در برنامه سیاسی گنجاند و آنرا
مسکوت نگذاشت ( مسکوت گذاری به تاریخ پیوسته) و از دیگر سو دامن زننده
آن نشد.
3 - هیئت سیاسی - اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران ( اکثریت) اشاره به
برخورد نامتوازن ملی گرایان مناطق با جهات مثبت ومنفی سمتگیری برنامه
ای جریانهای سراسری کرده ؛ گرایش مسلط آنها را برخود بودگی خود معرفی
میکند.
در باره مورد فوق با اشاره به سالها مسکوت گذاری و دامن نزدن به مسئله
ملی از سوی جریانهای سراسری ؛ میتوان انتظار دیگری غیراز تکیه برخود
بودگی خود ملی گرایان مناطق ملی داشت ؟
4 – قطعنامه هیئت سیاسی - اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران ( اکثریت)
براین عقیده است که الگوی فدرالیسم بیش از دیگر الگوها مورد توجه ملی
گرایان مناطق و مدافعان حل دموکراتیک مسئله ملی است.
قطعنامه سیاست کلی نظام جمهوری اسلامی در قبال مطالبات ملی را بر دو
مؤلفه عمومی تمکین و مهار تقسیم کرده در وجه دیگر اهمییت مسئله را؛
جایگاه ویژه آن در محسبات سیاسی قدرتهای جهانی ومنطقه ای ذینفع در
تحولات سیاسی ایران میداند که به پیدائی توجهات دو سویه بین فراسوی
مرزها و مناطق ملی درون مرزی منجرشده است.
اینگونه نگرش به یکی از مهمترین مسائل سیاسی کشور هر چند دقیق و واقعی
طرح گردد؛ بدون ارائه راهکارهای تآثیرگذاری مثبت یا منفی؛ یاری یا
بازداری عملی آن ؛ نیات حقیقی آن نگرش را زیر هاله ای از ابهامات باقی
میگذارد.
هیئت سیاسی - اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران ( اکثریت) از طرفی؛ و
بحق مسکوت گذاری مسئله ملی را پیوسته به تاریخ اعلام میکند ولی در طرفی
دیگر دامن زدن به آنرا ممنوعه میکند دراینجا سؤال مطرح میشود؛ که
کمیسیون خلقهای سازمان فدائیان خلق ( اکثریت) برای چه هدفی تشکیل شده
است؟ پاسداری از دامن نزدن به مسئله ملی یا حراست از (حال) که تاریخ
بار دیگر سکوت را بر آن تحمیل نکند؟
در قسمت دیگر قطعنامه هیئت سیاسی - اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (
اکثریت) استنتاجات مشخص خودرا از مناطق پنجگانه ملی کشور تشریح میکند.
ابتدا به کردستان پرداخته آنجا را بدلیل وجود احزاب سیاسی با پایگاه
توده ای نهادینه شده و سنت بی گسست مبارزات ملی بمثابه قطب مسئله ملی
سراسر کشور معرفی کرده؛ امیدواری کرد ایرانی به آینده سیاسی خودرا
متأثر از شرایط جدید جهان و فدرالیسم در عراق میداند؛ در نتیجه وبدلیل
نهادینگی پایگاه توده ای احزاب سیاسی کرد؛ کردستان در صدر جدول محاسبات
سیاسی قدرت های جهان قرار خواهد گرفت.
در مورد آذربایجان هیئت سیاسی - اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (
اکثریت) معتقد است؛ حرکات ملی شتاب تندتری گرفته سطوح روشنفکری را
درنوردیده در میان اقشار اجتماعی رخنه کرده است .
هیئت سیاسی - اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران ( اکثریت) سپس به
بلوچستان پرداخته تحولات سیاسی در آنجا را مورد برسی قرار داده پس از
آن به ترکمن ها پرداخته تحولات فعالان سیاسی آنجا را تشریح مکند.
هیئت سیاسی - اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران ( اکثریت) بدون برسی
تحولات نیروهای سیاسی عرب و برخلاف تسلسل تحلیل خود در مورد چهار ملل
دیگر ایرانی ؛ در مورد عربها استنتاجات خودرا با نگرانی آغاز و با
هشدار خطر ناسیونالیسم عرب که برای نابودیش دموکراسی خواهی را مدد
میگیرد؛ به پایان میبرد.
برخورد متفاوتی که هیئت سیاسی - اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (
اکثریت) با مورد عرب ها! درمقایسه با دیگر ملل ایرانی میکند را میتوان
واکنشی ناخواسته در برابر اسلام گرائی جمهوری اسلامی ایران تلقی کرد؟ و
جایگاه آنرا (برخورد متفاوت) در یکی از آن دو سوی نقار تاریخی یافت ؟
در پنجاه سال دوره حکومت پهلوی ها جائی که نتنها خبری از اسلامگرائی
نبود؛ بلکه اسلام ستیزی مشخصه اصلی آن دوران بحساب می آمد؛ پانگرائی و
عرب ستیزی را با کدام بهانه توجیه میکردند؟ برای توجیه تعصبات نژاد
پرستانه وعرب ستیزی؛ پان ایرانیستها؛ نیازمند هیچ دلیل و بهانه ای
نیستند. منظورهیئت سیاسی - اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران ( اکثریت)
از اینکه اسلام گرائی رژیم؛ در وجه ارتجاعی آن به عرب ستیزی خواهد رسید
چیست و شامل کدام نیروهائی میشود؟ اگر منظور از آن؛ نیروهای چپ و
دموکرات هستند؛ آیا طرح مسئله به این صورت؛ جز به تشویق وتوجیه عرب
ستیزی در میان نیروهای به اصطلاح چپ و دموکرات نتیجه دیگری به بار
خواهد آورد؟
دراین مورد که دموکراسی خواهی ابزار مناسبی برای در نوردیدن
ناسیونالیسم عربی است؛ کاملآ محق هستید؛ امّا در مقابل نتنها ابزاری
برای درنوردیدن عرب ستیزی معرفی نمیکنید؛ بلکه با تآکید غیر دقیق به
اهمیت استراتژیک منطقه و اشاره به نگرانی هرایرانی نسبت به آن باهرسطح
ازآگاهی و هر جهت گیری سیاسی واجتماعی! آن نقارتاریخی را فعالتر
میکنید. تقسیم ایران به عرب وغیرعرب بویژه ازطرف نیروهای چپ؛ دال
برموفقیت شعوبی ها و شوونیسم در نهادینه کردن عرب ستیزی در ادبیات
سیاسی ایران است. بهترین راه مبارزه با این پدیده منفی درادبیات؛ اصل
قرار دادن انسان و حقوق انسان در محاسبهء سیاسی است و نه اهمیت
استراتژیک منطقه جغرافی محل تولد آن؛ برای این یا آن جهت گیری سیاسی
واجتماعی!
بغرنجی شکافهای محلی و منطقه ای؛ قومی و فرهنگی برپیدائی هویت ملی واحد
ایرانی تأثیر نامطلوب گذاشته اند
شیوه های قدیمی ساخت جبری هویت ملی برای اهداف سیاسی خاص تنگ نظرانه و
تحمیل آن بر مردم از طریق سرکوب و توهین؛ عدم کارائی خودرا به اثبات
رسانده است. نتایج حاصل از چنین شیوه هائی عمیق تر شدن شکافها و تبدیل
تنوعها به اختلافات شدید بوده است.
یاری رساندن به تأثیر گذاری طبیعی و متقابل لایه های فرهنگی انباشته
برهم و گام نه گذاردن در مسیر حذف یک لایه بسود لایه ای دیگر با هدفهای
سیاسی خاص؛ به تقویت همبستگی ملی خواهد رسید و راه را برای تکوین و
تکامل هویت ملی مطلوب عام باز خواهد کرد.
در اینچنین روند شکل گیری هویت ملی باید همهء ایرانیان از کرد وترک و
عرب گرفته تا بلوچ و ترکمن و فارس داوطلبانه شریک گردند.
فقط چنین هویتی است؛ که هر ایرانی صرفنظر از تعلق ملی مشخص؛ قادر میشود
خودرا در آن یافته تعریف کند؛ و نه هرهویت ملی تحمیلی که برای هدفهای
سیاسی خاص ساخته شده اند.
در خاتمه تأکید براین نکته ضروری است؛ سازمانهای سراسری فقط درصورت
توان نمایندگی چنین هویت جامع و شاملی محق میگردند پسوند سراسریی را
همچنان در ملکیت خود نگه داشته؛ از ن پس بستر مناسب و سالمی برای
فعالیت همه فعلان سیاسی با تنوعهای ششگانه ملی ایجاد خواهند کرد.