تشکيل جبهه خلق ها در
ايران کار درستی است
• اگر صد رژيم ديگر عوض
شود و يا نيروهای اپوريسيون روزی صدبار شعار پياده کردن دمکراسی در
ايران را سر بدهند، تا زمانی که مشکل خلقها دراين کشور مبنای بحث نباشد
و برای حل آن چاره جوئی نشود، در برهمان پايه زنگ زده خود خواهد چرخيد
و خلقهای ايران روی خوش و آزادی و آرامش را نخواهند ديد
دکتر
گلمراد مرادی
پنجشنبه ٢٢ بهمن ١٣٨٣ –
١٠ فوريه ٢٠٠۵
من بعنوان
يک کرد که در برابر خود و همه هموطنان محرومم در ايران، همانند ديگر
قلم به دستان هم مليتم، احساس مسئوليت ميکنم و باتمام نيرو و توان، در
راه خدمت به آزادي، عدالت اجتماعي، دمکراسی و صلح و برابری برای
مليتهای سر زمينم گام برميدارم، بدين وسيله از پيشنهاد و طرح هموطنان
کومله و کاک عبدالله مهتدی برای تشکيل جبهه خلقها در ايران قاطعانه
حمايت می نمايم. با تاسف فراوان بايد گفت: احتمالا چون اکثرا خود ما
ميخواهيم مبتکر و اول باشيم و ديگران به دنبال ما راه بيافتند، بنا به
تجربه، به ندرت ديده شده که کسانی ديگر از اين چنين حرکات مثبت و
پيشنهاداتی استقبال نمايند و دست بقلم شوند! اما بنده نه فقط از اين
پيشنهاد حمايت می کنم، بلکه هرکسی ديگر ازهر مليتی اگر چنين کار مثبتی
انجام داده، مورد پشتيبانی قلمی بنده قرار گرفته و در آينده نيز بدون
هيچگونه چشم داشت و يا وابستگي، به چنين حمايتی ادامه خواهم داد. در
اينجا بايد برای جلوگيری ازهرگونه سوء تفاهم، قبل از ادامه مطلب، يک
نکته را ياد آوری نمايم.
آن دسته از هموطنان گرامی که بنده را شخصا می شناسند و يا با نوشته
هايم آشنائی دارند، بخوبی واقف اند که من حداقل حدود 20 سالی است که
رسما عضو هيچ سازمان سياسی نيستم و فعاليت حزبی هم ندارم. اما همه نيز
می دانند که بنده علنا از خواستها و حقوق مليتها در خاورميانه و بويژه
ملت کرد دفاع می کنم و اغلب از نظرات مهم و گامهائی که در اين مسير
برداشته شود، فرق نمی کند، از طرف چه شخصيتی بوده و يا باشد، جدا حمايت
کرده و می نمايم. در هر حال از آنجا که بيشتر وقتم را صرف تحقيق در
زمينه تاريخ جنبشها و بويژه وقايع جنگ جهانی دوم و تشکيل جمهوری
کردستان و يا حکومت خود مختار در مهاباد و رهبر نامدار اين واقعه مهم
نموده و فعاليت و مبارزات احزاب سياسی کردستانی و از جمله حزب دمکرات
کردستان ايران را ارج نهاده ام و هنوز هم مبارزه شان را می ستايم،
بهمين دليل احتمالا مرا عضوی از اين احزاب و قبل از همه حزب دمکرات
کردستان بدانند، که من بايد با صراحت بگويم: تاکنون افتخار عضويت در
هيچ کدام از اين احزاب را نداشته و هنوز هم ندارم. پس حمايت من، از
جنبش برحق خلق کرد است و هر شخصيت، سازمان يا حزبی در راستای اين اهداف
مقدس خدمتگذاری به خلق کرد گام بر دارد، من نيز خادم آنم. اين مقدمه را
نوشتم برای روشن تر شدن ذهن خوانندگان ارجمند. زيرا بنا بيک گفته و
شعار مشخص که اگر کسی رهبر يا شخصيت مهمی از يک جريان سياسی را تأييد
کند، بلافاصله انگی به او می چسبانند و اورا وابسته به آن شخصيت رهبر
ويا سازمان سياسی اش می دانند. آرزو مندم قضاوت برنوشته حاضر دور از
برچسب و چنين انگ و پيشداوری انجام گيرد.
امروز 7 فوريه 2005 مقاله يا در اصل تفسيری بر طرح کنگره دهم کومله، از
هم مليت گرامی کاک عبدالله مهتدی را در رابطه با جبهه خلقها در ايران،
در سايت اخبار روز خواندم. از آنجا که بنده هم اين گونه می انديشم و در
مقالات متعددم نيز در گذشته انعکاس يافته است، بنا بر اين همانگونه که
در پيش نيز تأکيدا ذکر شده، پيشنهاد جبهه خلقها در ايران مورد تأييد و
حمايت صددرصد من هم خواهد بود. زيرا هموطنان گرامی در سراسر ايران بايد
بدانند، که اگر صد رژيم ديگر عوض شود و يا نيروهای اپوريسيون روزی
صدبار شعار پياده کردن دمکراسی در ايران را سر بدهند، تا زمانی که مشکل
خلقها دراين کشور مبنای بحث نباشد و برای حل آن چاره جوئی نشود، در
برهمان پايه زنگ زده خود خواهد چرخيد و خلقهای ايران روی خوش و آزادی و
آرامش را نخواهند ديد. کاک عبدالله مهتدی بدرستی در مقاله شان آورده
اند: "مسأله ملی درايران مخلوق ستم ملي، مخلوق تبعيض و بی حقوقی
سيستماتيک و نهادينه و محصول نظام سياسی استبدادی و غير دموکراتيک حاکم
بر کشور در تمام قرن گذشته است. تحولات سياسي، تنها فرصت بروز و سرباز
کردن اين معضل مزمن را فراهم می کنند." پس بايد از هم اکنون راهی جستجو
کرد که جلو يک ديکتاتوری مجدد گرفته شود و داروئی برای شفای اين معضل
مزمن يافت. بنظر من تشکيل جبهه خلقها ميتواند اين وظايف مهم را انجام
دهد. اگر خلقهای ايران در انجام اين کار يعنی تشکيل جبهه مذکور کوتاهی
کنند و به تفاهم نرسند و يا روشنفکران خلق حاکم بی تفاوت از کنار آن
بگذرند و توجه نکنند و يا در برابر مرکزيت گرايان و ناسيوناليستها سکوت
نمايند و دل به جمع آوری چند هزار امضاء برای رفراندوم خوش کنند و يا
بقول رايج حل اين معضل اجتماعی را بگذارند برای بعد از پيروزی بر
ديکتاتوري، در اينصورت اشتباه بس بزرگ دگری مرتکب خواهند شد وآش همان
آش وکاسه همان کاسه خواهد ماند. پس برای جلو گيری از چنين فاجعه ای
نکات بسيار مهم زيرين بايد رعايت شود: يک، از دامن زدن به دشمنی
ناخواسته، چه بين خود خلقهای تحت ستم در منطقه و چه بين اينها و خلق
حاکم، مطلقا بايد پرهيز شود. دوم، فراخوانی مبنی بر دعوت از احزاب و
شخصيتهای دمکرات و پای بند به حقوق همه انسانها، برای شرکت در يک گرد
هم آئی عمومی در يکی از کشورهای اروپائي، نوشته و در سطح وسيع در همه
رسانه ها انتشار يابد. سوم، نکات مهم اين فراخوان و توضيح آن، همانگونه
که در مقاله مذکور آورده شده است، بايد شناسائی سر زمين ايران بعنوان
يک کشور کثيرالملله و رئوس مطالب چگونگی تشکيل جبهه خلقها و مطالبی در
خصوص برنامه فعاليت اين جبهه، باشد. بنده بعنوان يک فرد مستقل آمادگی
خودرا برای همکاری و پی ريزی اين چنين برنامه اي، به رهبری هر کسی يا
گروهی که در اين راستا گام بردارد، باشد، اعلام مينمايم. آرزومندم اين
شهامت درما باشد که اگر به دمکراسی قلبا اعتقاد داريم و به حل مشکلات
خلقهای سر زمينمان نيز علاقمند هستيم، برای يک بارهم بوده، دست ازمبتکر
و اول بودن برداريم و خودرا آماده همکاری نمائيم. بگذاريد به عنوان
انسانهای دوم و سوم و چهارم و غيره حد اقل نقش تاريخی خودرا در خدمت به
مليتهايمان اجرا نمائيم. مطمئنا کسر شأن نخواهد بود اگر من نوعی مبتکر
چنين پشنهادی نبوده و نباشم.
هايدلبرگ آلمان فدرال 9 فوريه 2005 دکتر گلمراد مرادی
Dr.GolmoradMoradi@t-online.de