iran-chabar.de

[ 23.11.2004 ]

من زنم، انسانم، کردم، فمنيستم و می خواهم حقوق خودم را داشته باشم
گفتگوی عفت ماهباز با رويا طلوعی

دوستان به من گفتند که در فضای کنفرانس ممکن است با برخوردهای تند ايدئولوژيک مواجه شوی و يا بعضی از افراد،سال هاست ناسيوناليسم را کلمه ممنوعی می دانند و بدين منظور، اتيکت هايی از قبل آماده دارند که بچسبانند. من نه يک فمينيست اسلامی هستم و نه فمينيست مارکسيست، بلکه  زنی هستم که خانم هما ناطق توصيفش نمود، سعی می کنم در محيط اطرافم تاثير مثبت داشته باشم. من به طرز راديکال و يا سياه و سفيد به مساله نگاه نمی کنم

من ترجيح می دهم در زمين خشک و خالی زندگی کنم ولی تحقير نشوم. در کنارش مطمئن هستم در همان زمين های خشک و خالی که حاکميت ها خالی اش گذاشته اند هم ثروت بسياری نهفته است، و اتفاقاْ منطقه بسيار بکر است و می تواند توريست جذب بکند و مديريت و کاردانی می خواهد که دلش برای آن خاک و آب بسوزد

 

efatmahbas@hotmail.com

 

تريبون فمينيستی ايران

رويا طلوعی دارای دکترای علوم آزمايشگاهي، متولد 1345 شهر بانه است و هم اکنون در شهر سنندج آزمايشگاهی خصوصی را اداره می کند. وی در کنار حرفه پزشکی در حوزه بررسی مسائل زنان کرد، مطالعه و تحقيق داشته است .رويا عضو شورای نويسندگان و يکی از مسئولين صفحات زنان هفته نامه آسو، در کردستان است

 

عفت ماهباز: ارزيابی شما از موقعييت فمينيسم و وضعيت زنان در ايران چيست ؟

رويا طلوعي: در واقع اگر موضع کلی زنان ايران را راجع به فمينيسم بررسی کنيم می بينيم که در شرايط کنونی اوضاع برای فمينيسم چندان مساعد نيست. چرا؟ چون آن جا عملا حقوق زن تضييع می شود و اين يک واقعيت است. هنوز پدرسالاری با اشکال و شيوه هايش باقی است و زنانی داريم که به علت اعتقادات پايين و سنت های ديرينه سرنوشت شان را پذيرفته اند. مادران ما شايد بگويند: "بسه ديگه زن همين است، ديگه چه می خواهيد، تو که بيشتر از زنان ديگران حقوق داري" و يا ممکن است بعضی از زنان نينديشند. بعضی از زنان شديدا سنتی هستند . زنانی که بردگی را  سرنوشت  محتوم زن می دانند و قبول کرده اند که زيردست مرد باشند و طرفدار زن پارسای محجوب باشند. زنان ديگری هم هستند که به اين شکل باور ندارند. عامه مردم زندگی شان را به نوعی می چرخانند. شايد اصلا برايشان مهم نيست که در اطرافشان چه می گذرد. زنان ديگری هم هستند که نويسنده و يا نيروی سياسی نيستند ولی پيرامون  زندگی يشان فکر می کنند و حضورشان در جامعه مهم است. آنهاواسطه  ارتباط فعالين با جامعه هستند  و لايه ای است که می تواند در اقشار پايين جامعه لرزش هايی ايجاد کند. لايه ای از زنان هم هستند که جزو نخبگان جامعه به شمار می آيند. از زنان فمينيست اسلامی گرفته تا زنان لائيک. اماخيلی از اينها جرات ابراز فمينيست بودن را ندارند. تيپ هايی هم هستند که در جنب جنبش زنان کار می کنند، هر چند که جنبش هنوز مديريت و رهبری خود را پيدا نکرده و منسجم نشده، ولی حرکاتی در جهت جنبش دموکراتيک زنان در حال انجام شدن است. خانم شادی صدر مقاله ای نوشته بودند در نقد مسايل، همچنين  بحث ها يی را هم  يک سری از زنان صاحب قدرت يا نزديک به صاحبان قدرت  در جامعه مطرح  می کنند.

 

ماهباز: تا آنجا که من اطلاع دارم ، خانم صدر جزو زنان صاحب قدرت به شمار نمی آيد.

طلوعي: منظورم اين نبود که خانم صدر صاحب قدرت است.

 

ماهباز: لطفاْ در مورد زنان صاحب قدرت در جامعه ايران بگوئيد؟

طلوعي:جنبش زنان ايران  حتی آنها را هم شامل می شود. مثلا من با عقايد خانم شيرين عبادی که هنوز هم به اصلاحات اميد دارند، ممکن است موافق نباشم ولی وقتی ايشان در خارج از کشور حجاب ندارند و اعلام می کنند که حجاب را صرفاْ برای احترام به قانون کشور در داخل مراعات می کنند اين عمل ايشان را مثبت و موثر می دانم.

 

ماهباز: خانم عبادی خيلی کارهای مثبت ديگر هم دارند.

طلوعي: گفتم که من هيچ چيز را سفيد يا سياه نمی بينم. هر کس کارهايی مثبتی دارد که من با همه آنها موافقم و کارهايی هم دارد که از نظر من منفی است و من مخالفم. من خودم را يک فمينيست می دانم. در ايران کار تبليغاتی روی فمينيسم زياد شده است و واژه فمينيسم در يک دوره ای قدغن بوده و بسيار بد و تحريف شده بود، حتی اگر از بسياری از زنان می پرسيديد فمينيسم چيست؟ميگفتند "يعنی زنانی که همجنس بازی را ترويج می کنند" و سرخ می شدند و خجالت می کشيدند.

 

ماهباز: اگر بخواهم بطور دقيق بگويم 7 سال پيش تحقيقاتی در ايران ، از اقشار مختلف در اين زمينه، صورت گرفت جواب ها، حاکی از شناخت نسبی زنان روی اين موضوع بود.

طلوعي: نظر من اين است که برای بسياری از زنان ايران امر مشتبه شده است که فمينيسم يک مساله غيراخلاقی است، در صورتی که اين غيرواقعی است. ممکن است برخی زنان فمينيست تمايلاتی داشته باشند يا اين تمايلات را منفی ندانند.

 

ماهباز: شما خودتان چه تعريفی از فمينيست داريد؟

طلوعي: من خودم به نوعی سوسيال فمينيسم و ليبرال فمينيسم را ترجيح ميدهم .

 

ماهباز: آيا اين تفکر شما در چارچوب ايدئولوژی خاصی می گنجد؟ يا ....

طلوعي:الگوی من کشورهايی است که در آن دموکراسی و رفاه و آزادی برای جامعه وجود دارد مثلا کشور سوئد برای من ايده آل است(يک سيستم سوسيال دمکرات که رفاه خوبی برای زنان فراهم نمايد ) .يا در مورد ليبرال فمينيسم که يک سری تمهيدات قانونی به نفع زنان می خواهند انجام دهند اين هم برايم ايده آل است. قانون خوب است. من معتقدم کنوانسيون رفع تبعيض عليه  زنان بايد تصويب شود و در لای کتاب ها گم نشود و در عمل اجرا شود. من کنوانسيون  را ترجمه کردم. ماده 16 به بعد آن در مورد اجرای آن بحث می کند، اين موارد اهميت اجرايی قانون را نشان می دهد. در هر صورت من در چارچوب ايدئولوژی خاصی نمی گنجم. منتها سعی می کنم از هر کدام  موارد مثبت آن را بگيرم، خوب هايش را بچينم.

 

ماهباز: شما در آغاز سخنرانی خود در "بنياد پژوهش های زنان _ کنفرانس پانزدهم" گفتيد: "من همان زنی هستم که هما ناطق در سخنرانيشان  از آن صحبت کردند" می توانيد منظورتان را روشن تر بگوييد؟

طلوعي: خانم ناطق در مورد زنان در ايران  صحبت داشتند که "فکر نکنيد همه زنان در ايدئولوژی خاصی می گنجند. زنانی هستند که ناخن بلند می کنند، لاک می زنند و کارهای مثبتی هم انجام می دهند که مؤثر هم هست". دوستان به من گفتند که در فضای کنفرانس ممکن است با برخوردهای تند ايدئولوژيک مواجه شوی و يا بعضی از افراد،سال هاست ناسيوناليسم را کلمه ممنوعی می دانند و بدين منظور، اتيکت هايی از قبل آماده دارند که بچسبانند. من نه يک فمينيست اسلامی هستم و نه فمينيست مارکسيست، بلکه زنی هستم که خانم هما ناطق توصيفش نمود،. سعی می کنم در محيط اطرافم تاثير مثبت داشته باشم. من راديکال و يا سياه و سفيد به مساله نگاه نمی کنم

 

ماهباز: ولی سخنانی که ايراد نموديد به عنوان شنونده، به نظرم رسيد رنگ و بوی ديگری هم  دارد!.آيا اين می تواند به دليل کرد بودنتان باشد؟ بخاطر تبعيض هايی که ساليان بر اقليت های قومی ساکن ايران رفته و به دليل شرايطی و ستمی که مردم کرد کشيديد و شايد اين سخنرانی شما بخشی که مربوط به احزاب است به ايدئولوزی آنها مربوط است که شما به ناچار به عنوان يک محقق، اين مسائل را هم در سخنرانی تان گنجانديد.شايد من امروز در زندگی  به اين نتيجه رسيده ام که دنبال ايدئولوژی رفتن برای من خطاست ولی فکر نمی کنم که برای ديگری هم  خطاباشد!. شما چطور می بينيد؟

طلوعي: آيا شما در سخنرانی من احساس کرديد که من از يک عده ای خاصی صحبت کردم که برخورد ايدئولوژيک داشته باشم؟ اسامی خاصی را گفتم؟

 

ماهباز: مجموعه صحبت های شما اينگونه القا می کرد و در ضمن می توانست اينگونه تعبير شود، که کردستان را در چارچوب ايران نگنجد!  .و اين از نظر من با نظرات کسانی چون قاسملو،از رهبران کرد ايران فردی اصلاح طلبي، که می خواست کردها در چارچوب ايران زندگی کنند و خواهان يک جمهوری فدراتيو برای ايران بود او تلاش بسياری برای پيشبرد اين نظريه در جهت رفع ستم ملی برای مردم کرد کرد و جان بر سر اهدافش نهاد: مجموعه حرف های شما پرسش را  ايجاد می کرد و اينکه  که شما دنبال چه هستيد ؟

 طلوعي: سخنرانی راجع به زن و مدرنيته بود که من در واقع دو سه نمونه در مورد ايران تعريف کردم، که بعد از آن وارد نقش زنان در ايران شدم، تعريف کردم که نقش زنان در چه بوده و من به نقش زنان ايمان دارم. بستر مدرنيته در ايران دارد آماده می شود. در اين اواخر از طرف بنياد به من زنگ زدند و گفتند که شما  40 دقيقه وقت داريد و مايليم که شما در مورد نقش زنان کردستان هم صحبت کنيد. من هم گفتم که کور از خدا دو تا چشم بينا می خواهد و اگر در اين مورد بحث  داشته باشم خيلی هم خوشحال می شوم که مسايل زنان کردستان را از ديدگاه خودم عنوان کنم. لازم دانستم که از اول کردستان را معرفی کنم و بعد زنان کردستان را. چرا اين کار را کردم، در مقدمه هم گفتم، چون حاکميت های ايران کردها را ياغی و تجزيه طلب معرفی کرده و يک ديد پان ايرانيستی هم هميشه مسلط بوده که کردها ايرانی هستند و مساله ای هم ندارند که مطرح کنند و اگر چيزی مطرح کنند متهم به تجزيه طلبی می شوند. هيچ وقت درک واقعی از کردها نبوده است. ما با ملت مشکلی نداريم، ملت به ما احترام می گذارد و ما به آنها احترام می گذاريم. لازم بود به تاريخ کردستان اشاره بکنم که شايد برای برخی ها اين سوال پيش آمده باشد که چرا کردستان ايران، کردستان ترکيه، کردستان سوريه و کردستان عراق؟ چرا جمعيت 40-30 ميليونی به چهار کشور تقسيم می شوند؟ چرا کردستان اقليت می شود و سرکوب می شوند..

 

ماهباز: به نظر من مردم خودشان يعنی ايرانی ها با هم مشکلی نداشتند.

طلوعي: من در کجای مقاله ام به تجزيه اشاره کردم؟ من مختصری به تاريخ کردستان اشاره کردم و به زنان کردستان اشاره کردم که با جنبش ملی  کرد عملا هميشه هم رای بوده و در اين جنبش سهيم بوده اند. زنان ما جنبش مستقل خاص خود را نداشتند ولی نمی توانم صرفنظر کنم از نقش مثبتی که بخشی از احزاب عملا در جنبش زنان داشتند و در اين که زنان از خانه بيرون بيايند. حتی اگر اين در موقعيت نظامی هم بوده باشد .حتی خود شاه هم در اين زمينه کارهای مثبتی داشته است. بنابراين من نمی توانم نقش مثبت کومله را ناديده بگيرم.

 

ماهباز:اينجا برای ما  PKK سمبل خشونت و ايدئولوژی آنها برای برقراری حاکميت خشونت است  در بين اروپا ئيان  آنها  چهره خوبی ندارند. شما حتی از آنها يعنی حزب کرد ترکيه PKK هم با تعريف بسيار ياد کرديد

طلوعي: برای شما شايد وحشتناک و خشن باشد اما برای من نيست چون که جنبش ملی کرد تاثير مستقيم بر جنبش زنان کرد داشته و بنابراين جنبش زنان نتوانسته مستقل از جنبش ملی کردستان شکل بگيرد. خواسته يا ناخواسته اهداف  انها بر جنبش زنان کرد اثر گذار بوده   است . به هر حال آنها مشکلات خاص خودشان را هم داشتند. اماکشيدن زنان را به ميدان و اهداف شان را مثبت می دانم .به هر حال زن بودن يک ستم و کرد بودن ستم ديگر است

ستم ملی را می توان چنين تصور کرد، اگر فردا آمريکا يا هر کشوری بيايد ايران، و ايران را سرزمين خودش بداند و زبان خودش را رسمی بکند و زبان فارسی در محاوره باقی بماند. تدريس به زبان فارسی ممنوع باشد. حق خواندن و نوشتن را نداشته باشيد هم زمان امکانات اقتصادی را از شما بگيرند. آمريکا مسلط باشد شما در يک اقليت تحت ستم قرار بگيريد آيا خوشتان می آيد؟

 

ماهباز: معلوم است کسی خوشش نمی آيد؟ و اين خوش نيامدن برای همه خلق های ايران هم هست طبيعتا من طرفدار آن هستم که همه افراد بتوانند به زبان و فرهنگ خويش در کنار صلح و دمکراسی زندگی کنند و هر کس بتواند در تعيين سرنوشت خويش نقش داشته باشد

طلوعي: خوب اين مسايل برای کردها، از طرف ديگران  پيش آمده است. همان حکومتهای  فارس های مهربان  اين بلا را سرمان آوردند. اينجاست که من می گويم اين ستم را در حق ما کرده اند. تا حالا هيچ رفراندومی جهت خواست مردم کردستان نشده من اطلاع ندارم که مردم چه جواب خواهند داد با تمام مسايل که به سر اين مردم آمده است.

 

ماهباز: من می گويم بگذار رفراندوم باشد اگر هم مردم رفتند با پای خودشان کما اين که جدايی خواستند، خواستند کشور مستقل داشته باشندکاری نمی شود کرد اما  بعضی از کشورهای اقمار شوروی سابق بعد از جدايی دچار مشکلات زيادی را شدند به ضررشان تمام شد. اگر ما هم حق شما را خورديم ولی بگذاريد که زمين خشک سهم شما نباشد که حالا شما بخواهيد آباد کنيد بگذاريد ما به سهم خودمان از نفت و همه ثروت ملی ايران برای جبران آن بکوشيم. استقلال ايالتی شايد اين مسئله را حل کند؟.

طلوعي: من نمی گويم که فارس ها حق ما را خوردند. من فارس ها را دوست دارم من می گويم حاکميت ها حق ما را خورده اند، حق همه را خورده اند. حق ترک ها را، حق عرب ها را و ديگر خلق ها را و حتی حق خلق فارس را هم خورده اند چرا؟ چون خود را نماينده اين ملت فارس معرفی کردند و حقوق  بقيه را پايمال کردند و نديده گرفتند. من با يک فارس زبان ازدواج کرده ام و زندگی خوبی دارم. در اوج دموکراسی زندگی می کنم به خانواده داماد زمانی که گفته بود عروس کرد است، گفتند دختر آنوری نگيريها . اما آنها  ظرف دو ماه اعتراف کردند که من  بهترين عروسشان هستم.

 

ماهباز: بهتر است از مسايل خلق ها بيرون بيايم من همه مردم ايران را دوست دارم و آرزو دارم که آنها هر طور که بخواهند،بتوانند آزادانه در تعيين سرنوشت شان سهيم باشند.و برويم بر سر مسئله زنان. که در سخنرانينتان عنوان کرديد: شما از کردهای عراق چنان صحبت گفتيد که گويی مردسالاری در کردستان به اين دليل اين که اين ها تحت ستم بودند، محو شده و و مردان کرد به برابری زن و مرد اعتقاد کامل دارند و زنان در اين مناطق آزادهستند و يا به نوعی آزادترند! در حالی که خودتان بهتر از من می دانيد و آمارها می گويند درکردستان  خودسوزی و خودکشی دختران در بين شهرهای کشورها مقام سوم را دارد، چرا مگر يکی از دلايلش همان مردان سالا ر در خانه ها نيستند که جان به لب زنان می رسانند؟! اين تناقض را چگونه توضييح می دهيد؟

در خود عراق هم که فئوداليزم حاکم بوده، من اعتقاد ندارم مردان کرد عراقی از ايرانی ها جلوتر باشند. مثلا در رابطه با کردهای ايراني، من با کردهای کرمانشاه اندکی آشنايی دارم . من مدتی در خانواده کردکه به قول شما آنوری بودند. زندگی کردم .زمانی در خانه آن کردها مهمان بودم صفا و مهر فراوان از آنها ديدم که برايم فراموش نشدنی است . ولی يک چيز ديگر را هم ديدم. و آن سالاری مردان در خانه است . آنها 4 خواهر و يک برادر و می توان گفت همه تحصيل کرده بودند اماپدر و برادر خدای خانه بودند!. اين يک نمونه و نمونه های ديگری هم ديدم. يا خودسوزی ها و آماری را که خود شما به آن اشاره کرديد: می تواند از پدر سالای هم نشات گيرد. نگاه و مقاله در مورد زنان کرد و مردان کردستان چنان است تو گويی برابری مرد و زن سال ها است در آن جا وجود داشته و انگار که اصلا کردستان بويی از مردسالاری نبرده است.

طلوعي: من در دوران شاه يک ديدگاه ناسيوناليستی برتری ملت فارس را حس ميکردم  که هميشه بقيه اقليت های ملی را تحقير کرده و هميشه ضعف های آنها را برجسته کرده و جنبه های مثبت را نديده و هميشه سياه ديده. بعدها هم  (بعد از انقلاب )با امنيتی کردن منطقه  باز هم اين ديدگاه   تقويت شده و به نحو ديگری نيز اقليت مذهبی بودن هم به تقويت اين ديدگاه کمک کرد. من در خارج هم اشتياق عجيبی می بينم وقتی که به بحث  مليت ها می رسند ضعف ها و نارسائی ها و سياهی ها را به قدری بزرگ می بينند تا ساعت ها راجع به آن حرف می زنند ند و هيچ وقت نمی آيند روی نکات مثبت بحث کنند و حتی فيلم هايی هم که کارگردانان خودمان تهيه می کنند شهروندان ما را يا شيردوش و يا چوپان و امثالهم معرفی می کنند.

 

ماهباز: اين مشگلات عينا در آلمان هم وجود دارد و ترک ها به آن معترض هستند و می گويند ما فقط نظافتچی و ياگارگر ساختمانی  نيستيم ! و ...

طلوعي: من به اين اقشار احترام می گذارم ولی درکردستان معلم و مؤلف و پزشک و ... هم هستند.

 

ماهباز: مثلا خودشما که پزشک و محقق هستد؟

طلوعي: بله من دکتر آزمايشگاه هستم، آزمايشگاه خصوصی دارم و کار می کنم. من آدم روشن بينی هستم. اين روابط  وجود دارد ،پدرسالاری هست. اگر ديدگاه های سنتی  هنوز برطرف نشده در کنارش N.G.O. هست که از زنان حمايت می کند. مردها از ترس شکايت زنان به N.G.O. ها زنشان را کمتر کتک ميزنند(در مقايسه با دوران صدا م و ازاد نبودن کردستان ). من نمی خواهم سياهی ها را بزرگ کنم و به خارجی ها بگويم که من چقدر بدبختم و سوژه فيلم هايشان بشوم که  من از تمدن  بدورم  . بلکه می گويم يک زن کرد هستم.  تمدن  و شهرستانيت هم دارم وکارهای خوبی هم انجام شده است. خانم مهاباد قره داغی مطالبات زنان را دسته بندی کرده  و 3 سال هم از مشاورت خانم های کرد در قسمت های مختلف کردستان برخوردار بوده آيا اين رشد و ترقی نيست؟ زن کرد آنقدر آگاهی دارد که می داند چه می خواهد، بسياری از روشنفکران ما هم اغلب می پرسند شما زنان کرد چه می خواهيد من در جواب خواسته هايمان را می گويم.الان  در تهران N.G.O. ها دارند مطالباتشان  را بررسی ومشخص  می کنند.ايا همان نگاه غالب به کرد که نگاه بدبخت  و تيره روز ديدنشان   بوده بايد مانع از اين بشود که زنان ديگر  فکر کنندکه  خوب حالازنان کرد  قدم های مثبت را شايد چند روز زودتر از ما برداشته اند؟ چرا اينها را ما نبايد ببينيم؟ بله زن هايی هم هستند که خودسوزی می کنند ولی ما دکترها هم هستيم که در ميانشان هستيم.

 

ماهباز: لطفاْ کمی از وضعيت زنان کردستان ايران بگوئيد؟

طلوعي: وضع زنان کردستان در ايران بسيار وخيم تر از کردستان عراق است. فضايی  آن جا باز شده و دارند فعاليت می کنند. ما آزادی آنها را نداريم.

 

ماهباز: آيا پدرسالاری در خانواده های کرد غالب است؟

طلوعي: طبيعی است پدرسالاری هنوز وجود دارد و ما داريم عليه آن فرهنگ مبارزه می کنيم. زن و مرد کرد عليه آنها مبارزه می کنند.. وجود پدرسالاری دليل نمی شود که ما به  آن وضعيت تسليم شويم.  فرهنگ پدرسالاری وجود دارد،از طرفی امثال  پدر من هم هست که هرگز بين دختر و پسرش فرقی نگذاشته است. پدرم حقوق خوانده و فردی روشن و آگاه است و من زندگی ام و اعتماد به نفس ام را مديون پدر و مادرم هستم. اما بيرون از خانواده من، مردسالاری بيداد می کند.

من بعد از فارغ التحصيلی در رشته پزشکی دانشگاه مشهد به شهر خودم در کردستان برگشتم. درصد مردهای مراجعه کننده برای مشاوره بيشتر از زنان بود. من فقط دکتر آزمايشگاهی شان نبودم. دکتر مشاور خانوادگی شان هم شده بودم. گهگاه در محل کارم با وجود مقنعه و مانتو، مريض ها مرا آقای دکتر خطاب می کنند. از جمله بعضی مردها می گفتند در مشاورت با من مساله جنسيت را فراموش کرده و مانند جنس مشابه صحبت می کنند.

 

 چند درصد زنان مثل تو فکر می کنند، زنانی که به مسايل خاص زنان می پردازند؟

طلوعي: زنان بسيار برجسته و فعال شايد به تعداد انگشتان دستم هم نباشد. ارتباط من با کردهای خارج از کردستان ايران بيشتر است. چون برای ما زنان کرد اصلا کردستان تقسيم نشده و  همه مان کرد هستيم. مانند خانه ای که چند اتاق دارد. مثلا وقتی سليمانيه بروم ميگويم آنور کردستان رفتم . من با آنها مثلا با خانم مهاباد قره داغی ارتباط بيشتری دارم. تمام نوشته های من را کردهای کردستان عراق می خوانند و من هم نوشته های آنها را می خوانم.

 

ماهباز: آيا اين نوشته ها به زبان کردی است؟

طلوعي: بله به زبان کردی می نويسم. معتقدم  مثل زنانی که موهايشان را مش می کنند برای اين که مبارزه کنند با آنهايی که از مش کردن مو بدشان می آيد(اشاره به صحبت نارين کاشانی ،دختر ايرانی که در ميزگرد نسل دوميها  شرکت کرده بود) من هم  کردی می نويسم برای اين که با کسانی  که نمی گذارند ادبيات زبان من وجود داشته باشد  مبارزه کنم.

چون زبان فارسی تنها زبان رسمی کشور است ، من کلی مکافات کشيدم تا زبان خودم  زبان  کردی را ياد بگيرم . سه سال تمام کار کردم تا خوب نوشتن  کردی را ياد گرفتم. خط کردی اصلا به من آموزش داده نشده بود در نوشتن و خواندن زبان مادری ام مشکل داشتم و هنوز هم کمی  مشکل دارم .

 

ماهباز: آگاهی زنان کرد در چه حد است ؟

طلوعي: متاسفانه ضعيف است. زنان کردستان خودمان ...

 

ماهباز: در خانواده های پدر سالارانه با دخترها برخوردهايی می کنند که پدر خانواده محور است و ادامه دهنده ...

طلوعي: ولی تغييراتی هم الان تقريباْ در شهرهای مختلف بوجود آمده در هر شهر کردستان N.G.O. هايی خاص زنان هست. درست است که مانند سليمانيه و يا شهرهای بزرگ ديگر نيست اما فعاليت شان به نفع زنان است. در هر حال سعی و  تلاش و کوششی هست که در آينده بهتر خواهد شد  و ما هر روز به جلو می رويم. هنوز مطبوعات خاص خودمان را نداريم، ولی درخواست داده ايم و  هنوز جواب نيامده. من توانسته ام با يک هفته نامه ای کار بکنم و يکی  دو صفحه مخصوص زنان  داشته باشم.

 

ماهباز: آيا با زنانی که فارس زبان هستند ارتباط داريد؟

طلوعي: هنوز نه، وسيع نيست. ولی در اين سفر که داشتم با کسانی آشنا شدم که بتوانم با آنها تماس بگيرم و ارتباطات نزديک تر شود اين کنفرانس تلاش و فرصت خوبی بود که ارتباطات بيشتری داشته باشيم، چون تا با هم ارتباط نگيريم نه شما مرا می شناسيد و نه من شما را و تا اين بحث ها نباشد آن درک متقابل حاصل نمی شود.

 

ماهباز: چه خوب است که نوشتن را منحصر به زبان کردی نکنيد. نوشتن در سايت ها و روزنامه های ايراني، اطلاع از نظرات و وضعيت زنان کرد باعث نزديکی های بيشترما  می شود. شايد بشود برای کردستان ايران راه حل هايی در  چارچوب ايران زمين پيدا کرد.

طلوعي: دارم نوشتن به فارسی را هم شروع می کنم. مثل يک انسانی که اين انسان  يک زن است و در خاورميانه و در کردستان بدنيا آمده و چه بخواهند و چه نخواهند يک انسان است، شخصاْ و قلباْ بسيار دوست دارم که صاحب يک کشوری باشم که در آن کشور تمام حقوق خودم وجود داشته باشد اما آن قدر منطقی هم هستم که ببينم در دنيای امروز که دارد همان مرزهای موجود هم عملا پاک می شود، شايدلزومی ندارد به دور خودم مرز بکشم. ما خواهان حقوق انسانی هستيم برای همه انسان ها که  به آن احترام گذاشته بشود و همه از آن برخوردار باشند. هيچ کس به هيچ کس ستم نکند. ستمی که به کردها می شود چه فرقی می کند با ستمی که مرد به زن می کند؟ چه فرقی دارد بين ستمی که سفيد پوستان به سياه پوستان  روا می دارند؟.

من می گويم مشگلاتی هست که يک فمينيست  کرد دارد ، اين چيزی است که سياه پوست ها هم معترضند که مشکل ما سياه پوست های فمينيست با سفيد پوست ها يکی نيست. در عين زن بودن و مسايل مشترک ، جاهايی هم می رسد که مسايل مان از هم جدا می شود. در کردستان ، توسعه اقتصادی _ سياسی وجود نداشته و ندارد، يک کارخانه را نمی گذارند تاسيس بشود. مادر کرد بايد بذاره  بچه اش برای چهار تکه بلور بره آن ور مرز که خيلی وقتا بچه اش روی مين می ره يا تير می خوره. اما يک مادر يزدی که بچه اش جذب کار در کارخانه می شود با مساله بيکاری کمتر مواجه است آيا او همچو مشکلی دارد؟

 

ماهباز: نه معلوم است که ندارد ولی هميشه من فکر می کنم اگر کردستان روزی از ايران  جدا بشود مردم کرد با آن زمينهای  خشک و خالی چه می خواهند بکنند؟

طلوعي: ما به آن روز نمی رسيم ولی اگر روزی وادار بشويم که به آن روز برسيم من خودم ترجيح می دهم در زمين خشک و خالی زندگی کنم ولی تحقير نشوم. در کنارش مطمئن هستم همان زمين های خشک و خالی که حاکميت ها خالی گذاشته اند در همان خاک های حاصل خيز ثروت بسياری نهفته است، و اتفاقاْ منطقه بسيار بکر است و می تواند توريست جذب بکند و مديريت و کاردانی می خواهد که دلش برای آن آب و خاک  بسوزد.

من قبلا هم گفتم من زنم، انسانم، کردم،فمنيستم و می خواهم حقوق خودم را داشته باشم. آيا من نمی توانم حقوق خودم را داشته باشم؟

 

ماهباز: در يک جامعه دموکراتيک فدراتيو ، همانند ايالت های آلمان، تصميم ها بسيار دموکراتيک گرفته می شود. مثلا در يک ايالت در شهر کلن، در مورد حجاب تصميم گرفتند در مدارس ابتدايی حجاب ممنوع بشود ولی ايالات آن را به خود مدارس واگذار کردند که تصميم بگيرند حجاب باشد يا نه.

طلوعي: من می خواهم يک دولت فدراتيو باشد فدراتيو کرد باشد من می خواهم مسئول امورمان را خودمان انتخاب کنيم نه يک آقايی از دهات اصفهان يا ديگر استان ها که بيايد اموراتمان را به دست بگيرد. ما نمی خواهيم هم ولايتی لايق ما به خاطر سنی بودن و کرد بودن فرماندار نشوند و به جای آن کسی را که دولت معلوم نيست از کجا آورده بيايد بارهايش را با اموال مردم ببندد و با ساک های آن چنانی و کاميون های آن چنانی سفر بکند.

 

ماهباز: سوال آخرم می خواهم نظرتان در مورد اين کنفرانس بدانم ؟ چه زاويه ها و مطالبی برايتان جالب بودند؟

طلوعي: تجربه اول من بود اما تجربه شيرينی بود. ارتباط با زنانی بود با تفکرات متنوع، من خوشم آمد. به نظر من کنفرانس بسيار موفقی بود و فرصت داد نظرات و عقايد مختلف بيان شود با کسان زيادی آشنا شدم. مشتاقم سال ديگر بتوانم دوباره بيايم و برگردم و  مسايل مطروحه در کنفرانس را، در مطبوعات بنويسم. من از برگزارکنندگان کنفرانس صميمانه تشکر می کنم که در نتيجه زحمات و کوشش های دوستانه آنها بود که توانستم بيايم.

 

محل مصاحبه: بنياد پژوهش های زنان _ کنفرانس پانزدهم،برلين

با سپاس و آرزوی موفقييت فراوان برای رويا طلوعی

عفت ماهباز، کلن

 

 

  ده‌نگ‌وباس

  سیاسه‌ت

  كۆمه‌ڵایه‌تی

  هونه‌رو ئه‌ده‌ب

  ژنان

  زانست

  نێونه‌ته‌وه‌یی

  په‌رلان

  ئاگاداری

_________________

  ئێدیتۆڕی كوردی

  ادیـــتور فــارسـی

_________________

 

 

 

[Mediya 2000 - 2004 © Copyright]