iran-chabar.de

 

در حاشيه کنگره "بررسى وضعيت و مشکلات زنان کرد"!

 

اخيرا کنگره اى سراسرى با عنوان " بررسى وضعيت و مشکلات زنان کرد" در دانشگاه علوم پزشکى تهران برگزار شد. صرفنظر از اهداف برگزار کنندگان و ترکيب شرکت کنندگان آن، اين "کنگره" موقعيتى فراهم کرد تا يک بار ديگر جمعى از فعالين زنان در عرصه هاى مختلف و از شهرها و استانهاى مختلف کشور، فرصتى بيابند تا دور هم گرد آمده و بر سر مسائل مختلف حيطه فعاليتشان با هم بحث کنند و تجربه بياموزند
جامعه کردستان امروز ميدان چالش دو ديدگاه است. يعنى از يکسو اعتقاد به برابرى زن و مرد و آزاديخواهى و اينکه نطفه جنبش برابرى طلبى زنان در چارچوبى سراسرى شکل گرفته و نگاه به مشکلات و معضلات زنان نه در قالب محدود منظقه اى و بومى بلکه سراسرى و حتى جهانى است، و از سوى ديگر ديدگاهى که پرداختن به مشکلات زنان و تلاش براى ايجاد بهبوديهاى حقوقى، اجتماعى در زندگى آنان را به حل مساله ملى محول ميکند

شهناز رسولى

 

دوشنبه ١۴ دی ١٣٨٣ – ٣ ژانويه ٢٠٠۵

اخيرا کنگره اى سراسرى با عنوان " بررسى وضعيت و مشکلات زنان کرد" در دانشگاه علوم پزشکى تهران برگزار شد. صرفنظر از اهداف برگزار کنندگان و ترکيب شرکت کنندگان آن، اين "کنگره" موقعيتى فراهم کرد تا يک بار ديگر جمعى از فعالين زنان در عرصه هاى مختلف و از شهرها و استانهاى مختلف کشور، فرصتى بيابند تا دور هم گرد آمده و بر سر مسائل مختلف حيطه فعاليتشان با هم بحث کنند و تجربه بياموزند.

اين "کنگره" بعنوان اولين تجربه از نوع خود، همچون بسيارى موارد مشابه ديگر خالى از اختلاف نظرات و عقايد، تنش و حتى اغتشاش نبود. نظرات و ديدگاههاى متعددى مطرح گرديد، از خشونت به زن و آمار و ارقام آن، از خودکشى و خودسوزى و افزايش هولناک آن، از تن فروشى و علل آن و... سخن به ميان آمد.

فعالينى سخن از بى حقوقى زنان، برابرى زن و مرد، خواست جنبش برابرى طلبى زنان به ميان آورده و بر لزوم مقابله هر چه وسيعتر نهادها و تشکلهاى مستقل زنان با فرهنگ مردسالار و عرف و سننى که خشونت و توهين و تحقير به زن را تشديد ميکنند، تأکيد کردند. کسانى هم در مخالفت با سخنان مذکور و به دفاع از ناسيوناليسم کرد، با ديدى محدودنگرانه، مشکلات زنان کرد را صرفا در چارچوب ملى و قومى طرح نموده و راه حل معضلات آنان را نيز بر همان مبنا مورد بحث قرار دادند.

من بعنوان کسى که از دور کنگره و بحثهاى آن را دنبال کرده ام، در اينجا نميخواهم به سابقه تاريخى و جايگاه اجتماعى دو ديدگاه سنتى-ناسيوناليستى و مدرن و برابرى طلبانه نسبت به مسائل زنان در کردستان بپردازم. بلکه فقط نگاهى انتقادى مى افکنم بر بخشى از نظرات ارائه شده در"کنگره"، چرا که چالشها و جدالهاى در گرفته ميان آنها شايد نمونه کوچکى باشد از فضاى کلى حاکم در رابطه با مساله زنان .

جامعه کردستان امروز ميدان چالش دو ديدگاه فوق است. يعنى از يکسو اعتقاد به برابرى زن و مرد و آزاديخواهى و اينکه نطفه جنبش برابرى طلبى زنان در چارچوبى سراسرى شکل گرفته و نگاه به مشکلات و معضلات زنان نه در قالب محدود منظقه اى و بومى بلکه سراسرى و حتى جهانى است، و از سوى ديگر ديدگاهى که پرداختن به مشکلات زنان و تلاش براى ايجاد بهبوديهاى حقوقى، اجتماعى در زندگى آنان را به حل مساله ملى محول ميکند.

من، بعنوان کسى که در همين منطقه جغرافيايى از ايران بدنيا آمده، درس خوانده و کار و زندگى کرده ام و با فراز و نشيبهايش همراه بوده ام، در تقابل با نظر آن عده از نمايندگان تفکر سنتى و ناسيوناليستى نسبت به زنان سخن ميگويم. من خود بارها و بارها با زنان اين منطقه چه از قشر آگاه و مدرن و چه زنان دورافتاده ترين و محرومترين مناطق مرزى کردستان هم صحبت شده ام، سر سفره ساده شان نشسته ام، با محروميتها، فقر و بدبختى هايشان آشنا هستم. شاهد اشکها و درد و رنجشهايشان، و در شاديهاى لحظه ايشان سهيم بوده ام. ميدانم چه ميگويند و چه ميخواهند. با همان لحن ساده خود ميگويند از تحقير و توهين و خشونت بيزارند، از بيحقوقى رنج ميبرند، مردسالارى را نه از فرمولش بلکه با بندبند وجود خود ميشناسند. ميدانند که اين زندگى حقشان نيست. ميدانند که زندگى بهترى هم هست. هر تغيير و بهبودى را ولو کوچک و جزئى دوست دارند. ميگويند اميدشان به مدافعان و سخنگويان حقوق زن است، که پيام آور آن تغيير و دگرگونى باشند. من از کسانى صحبت ميکنم که در عين محروميت و تحت ستم بودن، قوميت و مليت و نژاد و زبان مسئله شان نيست. آنها زنانى دردمند و رنجديده اند که حقوقشان را ميطلبند، همين حالا و براى همين امروز، نه آن فردايى که قومگرايان ما وعده اش را ميدهند. با اجازه اين دوستان بايد بگويم در فرهنگ سنتى مورد دفاع آنان چه اين فرهنگ و سنت "تحت ستم" باشد و چه در قدرت، زن انسانى همرديف مردان نيست، هويت و شخصيت مستقل ندارد. خواهر، مادر، زن و ناموس کسى است. هميشه جايش در گوشه اى در پايين خانه است. حرفش فقط در آشپزخانه و لابلاى ظرف و ظروف و قابلمه ها شنونده دارد. نامش نام متعارف جامعه بشرى نيست بلکه " که ى وا نوو" بخوانيد کدبانو، و "مادر بچه ها" ست. ماندن يا نماندش را در زندگى زناشويى فقط سه بار تکرار کلمه "طلاق" تعيين ميکند. اگر هم مورد تجاوز قرار گيرد بايد دم فروبندد و گرنه جانش را از او خواهند گرفت...

اما آيا اين وضعيت فقط مختص کردستان ايران است؟

من از کسانى که مشکلات زنان را در قالب بومى و منطقه اى محدود ميکنند و به اين وسيله جنبش عظيم اجتماعى زنان را ميخواهند شقه کنند، ميپرسم، انصافا" بين شرايط زندگى زنان کرد ما با آنچه که بر زنان ترک و فارس و عرب و بلوچ و ترکمن ايران ميگذرد چه تفاوتى هست؟ بين وضعيت زنان ما و آنچه بر زنان افغانستان و سوريه و لبنان و سومالى و هند و بنگلادش و عراق و... ميگذرد، چه تفاوتى هست؟ خشونت به زن و مردسالارى پديده اى تقريبا جهانى است. بسته به شرايط مکانى، اقتصادى و اجتماعى، شدت و ضعف دارد و اشکال آن متفاوت است اما در هر حال مرز و بوم نميشناسد. هر کجا که شرايط اقتصادى وخيم و فرهنگ مردسالار مسلط باشدو به تبع آن آگاهى مردم و بخصوص زنان در سطح پايينترى قرار گيرد هجوم اين عوامل به زندگى آنان شديدتر و بيرحمانه تر خواهد بود.

من نمونه زنده اى را مثال ميزنم تا آنان که "ستم ملى" را سرپوشى براى ستم به زن قرار ميدهند، بى ربطى ادعاهايشان با مسائل و مشکلات واقعى زنان را تذکر داده باشم. نزديک به ١٤ سال است در کردستان به اصطلاح آزاد عراق، که در بيخ گوش خودمان است! چيزى به نام ستم ملى حل شده است. ، اما اگر کسى تحت تأثير تبليغات موجود فکر کند که اين تغيير و تحولات اجتماعى - سياسى ممکن است تأثير مثبتى بر بهبود وضعيت زندگى قشر وسيع زنان در هر دو منطقه "خودمختار" کردستان عراق گذاشته باشد، سخت در اشتباه است. پيداست که هرتغيير و تحول سياسى پيامدهاى اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و... خود را نيز به دنبال خواهد داشت. اما در کردستان عراق در خصوص وضعيت زنان اين تحولات فقط در ظاهر قضيه اتفاق افتاده است. چيزى که در درجه اول خودنمايى ميکند سير صعودى نهادهاى فعال زنان است که البته بيشتر آنان وابسته به احزاب و خود دولت هستند و اين دسته بر خلاف تشکلهاى غير وابسته و مستقل يا "غير خودى"، از امکانات وافر دولت محلى بهره مندند. مورد ديگر تحول اجتماعى در زندگى بخش اليت زنان بصورت فراهم شدن فرصت بيشتر براى مشارکت فعالتر آنان در اداره امور و وزارتخانه هاى محلى به نسبت گذشته است.

اما از بعد حقوقى و مدنى، بى حقوقى و خشونت به قشر وسيع زنان متأسفانه همان است که بود.

تنها در بين سالهاى ٩٤ تا ٩٩ نزديک به ٥ هزار زن و دختر جوان قربانى خشونت و قتل ناموسى شده اند. اين در حاليست که هيچ قانون مدون با ضمانت اجرايى محکمى جهت کنترل و مجازات عاملين اين جنايات وجود ندارد. در بيش از يک دهه حکومت محلى صداى اعتراض فعالين راديکال حقوق زن که خواستار تغيير و جايگزينى قانون خانواده "احوال شخصيه" به قوانينى مدرن و انسانى هستند، هنوز به جايى نرسيده است...

حال برگرديم به خودمان! من قبول دارم که نه تنها در کردستان بلکه در ساير مناطق محروم و حاشيه اى ايران هم، مشکل زنان نسبت به تهران و ساير استانهاى بزرگ مضاعف است. اما ريشه اين پديده را در ستم تاريخى بر قوم يا ملت خاصى نميدانم. زن کرد قبل از اينکه کرد باشد و يا به قوم و فرهنگ و زبانش بيانديشد يک انسان است و يک زن، مثل هر زن ديگرى در هر نقطه از دنيا که در چنگال مردسالارى گرفتار آمده است. مشکل زنان ما نه از نسبتشان به قوميت و مليتى خاص و از ستم رفته بر اين "قوم و ملت"، بلکه از تبعيض جنسى و مردسالارى حاکم بر ذهنيت افراد و جامعه نشأت ميگيرد. مشکل زنان ما قبل از آنکه ناشى از "ستم ملى" يا تعلق به قومى خاص و يا داشتن زبان و گويشى خاص باشد ناشى از قوانين و عرف و سنن عقب مانده و پوسيده و تفکر مردسالار حاکم بر جامعه است، اتفاقا تا آنجا که به ملت معين و به اصطلاح بين خوديهاى يک قوم برميگردد، در اينجا باز ناسيوناليسم قوز بالا قوز است و خشونت و تبعيض بر زنان را مضاعف ميکند. مردسالارى و خشونت به زن و درجه دو دانستن زن، جزو لاينفک و مشخصه اصلى ناسيوناليسم در هر شکل و لباسى است. ميتوان کرد و ترک و عرب و بلوچ و فارس بود و هم مدرن و معتقد به برابرى انسانها و ضد فرهنگ مردسالار، اما نميتوان ناسيوناليست بود و اين خصوصيات را هم داشت. ناسيوناليسم و افتخار به قوميت و مليت و تلاش براى جدايى از ديگران تحت هر نام و عنوان و بهانه اى، فى نفسه با مدرنيزم و اعتقاد به برابرى انسانها دو پديده متناقض و مانعه الجمع اند.

از اين رو چه آنانکه سنگ کرد بودن به سينه ميزنند و مشکلات زنان را "کردى - فارسى" تعريف و حل آن را نيز در حل مسئله قومى جستجو ميکنند و چه کاشفان موج سوم فمينيسم تحت نام " فمينيسم کردى"، و آنان که اندر فوايد رفراندوم براى "زنان کرد" داد سخن سر ميدهند، حتى اگر خود زن باشند، چه بخواهند و چه نخواهند نميتوانند عليه درجه دو بودن زن، عليه تحقير و توهين به زن و عليه خشونت و مردسالارى باشند و در اين جايگاه، نخواهند توانست پرچم دار برابرى زن و مرد در جامعه باشند. در واقع اينان دردشان درد قوميت و مليتشان است، نه دردى که گريبان همه زنان را از هر قشر و قوم و مليتى گرفته است. اينان دانسته و ندانسته دارند به نمايندگى از ناسيوناليسم کرد و قومگرايى سخن ميگويند نه از جايگاه فعالين و مدافعين حقوق زن!

با تمام اينها بايد گفت که جنبش اجتماعى زنان دارد راه خود را ميرود. نطفه تحولات سراسرى و به هم پيوسته در عرصه زنان در بطن جامعه ايران و به تبع آن در کردستان درحال شکل گيريست. زنان مدرن وآگاه در قالب تشکلها و نهادهاى زنان در حال سازماندهى خود هستند، با وجود محدوديتها و دست تنگيها براى ايجاد بهبودى در وضعيت حقوقى، اجتماعى زنان تلاش ميکنند و از هر امکان و فرصتى براى آگاهى دادن به زنان نسبت به حقوقشان در زندگى شخصى و اجتماعى بهره ميگيرند. جنبش برابرى زن و مرد راه دشوارى در پيش دارد، چرا که علاوه بر موانع عملى و قانونى شناخته شده، بايد با موانع ذهنى، عقبماندگى و تقسيم و تجزيه مردم و جامعه به قوم و ملت و فرهنگ و غيره هم دست و پنجه نرم کند.
١٢ ديماه ٨٣

 

 

  ده‌نگ‌وباس

  سیاسه‌ت

  كۆمه‌ڵایه‌تی

  هونه‌رو ئه‌ده‌ب

  ژنان

  زانست

  نێونه‌ته‌وه‌یی

  په‌رلان

  ئاگاداری

_________________

  ئێدیتۆڕی كوردی

  ادیـــتور فــارسـی

_________________

 

 

 

[Mediya 2000 - 2005 © Copyright]