[ 28.03.2004 ]

طرح مسئله فدراليسم در عراق خاريست آهنين
در چشم دشمنان آزادي خلقهاي منطقه

 من نميدانم چرا برخي انسانها، به آن اندازه تنگ نظر و جاه طلب و خود خواه هستند كه حتا سايه خودرا هم نميتوانند تحمل كنند، تا چه رسد به حق و حقوق ديگران؟! البته اگر بخواهيم در اين باره فلسفه بافي كنيم، هم وقت فراوان نياز دارد كه در حوصله اين نوشته كوتاه نخواهد بود و هم دلايل متعدد كه بيان و شرح همه آنها خوانندگان را مي آزارد. بنا بر اين در اينجا بنده بسيار مايلم و ضروري ميدانم، فقط دو نكته عمده ي آن را بيان كنم كه آرزومندم هم پشتيبانان بيشتري براي تحقق دمكراسي در منطقه بسيج نمائيم و هم حداقل اين دو نكته به گوش آن كساني كه بدون پروا دشمني خود را عليه حقوق بر حق ديگران، از جمله عليه فدراليسم حق مسلم خلقهاي عراق بيان كرده و ميكنند، به يك نحوي رسانده شود و اين ياد آوري باشد كه بدانيم و مطمئن باشيم كه تنگ نظري و ناسيوناليسم كور سالهاست به گورستان تاريخ سپرده شده و حركت در حال پيشروي آزاديخواهان را، درسراسر دنيا، ممكن است بتوان براي چند گاهي متوقف نمود اما به هيچ وجه نميتوان آن را به عقب باز گرداند.
كوشش در راه باز گرداندن چرخ تاريخ، تيشه به ريشه خود زدن است. اكنون بيان دو نكته و يا دلايل مخالفت با فدراليسم. دليل نخست دشمني با فدراليسم؛ مي تواند نا آگاهي و نفهميدن معني و مفهوم آن و نشناختن حد و مرز حقوق خود و ديگران باشد. چه بسا اگر اين افراد باصطلاح مخالف را بتوان بنحوي شير فهم كرد و ياد داد، همان اندازه كه خود آنها حق زندگي آزاد دارند، اين حق را نيز بايد براي ديگران محترم بشمارند،آنان ديگر دست از مخالفتشان بر خواهند داشت و متحد و هم پيمان آزاديخواهان خواهند شد.
دليل دوم مخالفت؛ از جمله مي تواند افكار ناسيوناليستي، تنگ نظري، بر تري طلبي و خود خواهي احمقانه باشد كه اين نوع دشمني بين خلقهارا آگاهانه دامن ميزند. حالا بنده نميدانم بعنوان مثال، آقاي مقتدا صدر، امام جمعه شهر كوفه را از كدام دسته فوق، قلمداد كنم؟!
در هرصورت اگر ايشان از دسته نخست هستند، پس توصيه مي كنم، با مطالعه بيشتر كتب علمي و فلسفي (نه فقط قرآن، چون در قرآن مجيد از امت خدا و تابعيت مطلق ازاو سخن بميان آمده است و نه آزادي انسانها) مفهوم و معناي فدراليسم را ياد بگيرند و بعد اظهار نظر كنند. ولي اگر از دسته دوم هستند، بايد اين واقعيت را يك بار براي هميشه بدانند و پشت گوش يادداشت كنند كه توده هاي رنج و زحمت حق خودشان را ميخواهند و ديگرمايل نيستند گوسفندوار تابع مطلق شماها جانشينان برحق پيغمبر و نمايندگان خدا بر روي زمين باشند. آنها ميخواهند مانند همه انسانهاي آزاد در يك جو دمكراتيك و برابر زندگي كنند. چنين جوي دريك مملكت وسر زمين كثيرالملله، مانند عراق، فقط درسايه يك سيستم فدراتيو امكان پذير است.
اگرچه بنده كرد آرزو مي كردم سيستم حكومتي عراق از قيد و بند مذهب آزاد باشد، زيرا مذهب و دين را يك امر خصوصي انسان مي دانم و نمي بايستي درحكومت مدني دخالت داده شود، ولي با احترام به نظرات نمايندگان مردم عراق كه بزرگ منشي نموده و دين اكثريت مردم عراق را در قانونگذاري مملكت دخالت داده اند، گرچه با اين كارشان حق اقليتهاي مذهبي را پايمال كرده اند، سكوت اختيار مي نمايم. زيرا نكاتي درطرح اين قانون گنجانده شده كه خلق كرد ده ها سال است براي دست يابي به آنها مبارزه نموده است و ما كردها به دليل قانع بودن مان به حد اقل، با شادي پذيرفتيم اين نيمه موفقيت را و آرزو داريم كه دوستي و همبستگي خلقهاي عراق بيك نمونه برجسته براي ديگر خلقها درخاورميانه بدل شود. پس اگر شما و معلم بزرگوارتان آقاي آيت الله سيستاني موافق باشيد يا نباشيد، بايستي خلقها، عاقبت بعداز ساليان دراز مبارزه و جانبازي و اين همه قرباني دادن براي نابودي ديكتاتور خون آشامي مانند صدام حسين، به هدف نهائي خويش يعني آزادي و برابري دست يابند. متاسفم از اينكه با اظهار نظرتان در خطبه هاي نماز جمعه شهر كوفه، مبني بر مخالفت و دشمني تان بافدراليسم كه معلوم مي شود مفهوم آن را هم نفهميده ايد (دسته اول) و يا فهميده ايد اما براي عوامفريبي دست به تحريك زده ايد (دسته دوم)، مرا مجبور نموديد كه توضيح دهم؛ فدراليسم به معني تيكه تيكه شدن كشور عراق و تيكه تيكه شدن اسلام آنطور كه شما ادعا مي كنيد و فهميده ايد، نيست، بلكه فدراليسم پايه و اساس دمكراسي در يك كشور كثيرالملله است.
اگر شما به دمكراسي اعتقاد داشته باشيد، در عراق چند مليتي هرگز نميتواند دمكراسي بدون فدراليسم حاكم باشد. اگر مايل باشيد در اين باره مي توانيم بحثي در نشريات آغاز كنيم. من در اينجا براي نمونه دو كشور فدرال اروپائي را نام ميبرم. اولا؛ شما بدون شك نام كشور فدرال اروپائي سويس را شنيده و احتمالا از نزديك آن را مي شناسيد و اگر نه، حتما در باره آن شنيده ايد كه در آن كشور يك سيستم فدراتيو حاكم است. يعني بيش از هزار و دويست سال است كه بخشهائي از خلقهاي آلماني و ايتاليائي و فرانسوي و يك گروه ديگر صدهزار نفري (سويسي بومي) در يك سر زمين باحكومتهاي فدرالي دركنار هم زندگي ميكنند و تيكه تيكه هم نشده اند و نميشوند و دينشان هم تيكه تيكه نشده است. دوما؛ آلمان هم كه يك ملت واحد است كه از بعد از جنگ جهاني دوم به صورت فدراتيو درآمده و اكنون در شانزده ايالت با حكومت هاي فدرال اداره مي شود و هيچ به فكر تجزيه و جدائي هم نيستند.
اما در عوض چهارده كشور عربي مسلمان در خاورميانه كه كل جمعيت آنها شايد كمي بيشتر ازتنها كشور آلمان نيست، وجود دارد و همه هم عربند و با وصف دشمني بيشتر رهبران آنها با هم، دين اسلام نيز آنگونه كه شما نگرانش هستيد، تجزيه نگرديده! پس آقاي مقتدا صدر، امام جمعه شهر كوفه، با اطمينان نگراني شما وآيت الله سيستاني از ”تجزيه” كشور عراق بي پايه واساس است و اين دلسوزي جز عوامفريبي چيز ديگري نميتواند باشد.
اميدوارم بدانيد كه پاي عوامفريبي كوتاه است و ديگر كمتر خريداري خواهد داشت. مگر اينكه شما هنوز بر آن باور باشيد كه مردم مسلمان عرب گوسفند اند و به حرف هاي شما گوش خواهند داد!!
آرزومندم كه يكي از هموطنان عرب دانم اين چند جمله را برايتان به عربي ترجمه كنند، همانگونه كه بيانات شمارا براي ما به كردي ترجمه كرده اند.


آلمان فدرال                                     
دكتر گلمراد مرادي

 

 

 

 

  ده‌نگ‌وباس

  سیاسه‌ت

  كۆمه‌ڵایه‌تی

  هونه‌رو ئه‌ده‌ب

  ژنان

  زانست

  نێونه‌ته‌وه‌یی

  ئاگاداری

 

 

 

[Mediya 2000 - 2004 © Copyright]