كركوك، تصويري دقيق پيش از انفجار
گزارش سفر به كردستان عراق «در كركوك، شيطان، چشم به راه عراقيهاست» عنوان مقالهاي است كه توسط حازم الأمين، يكي از سياسينويسان عرب نوشته شده است. او پس از سفري كه به كركوك و كردستان نمود، آنچه را كه به چشم خود ديده است، به رشته تحرير درآورد. اين مقاله در اصل به زبان عربي نوشته شده و در روزنامه «الحياه» به چاپ رسيده است و سپس توسط سلام سعدي، به زبان كردي ترجمه شده و هفتهنامه «مديا» آن را منتشر كرده است. در نهايت، اين مقاله توسط سيداحسان مجتوي، به زبان فارسي برگردانده شده است. مسافت بين بغداد و كركوك، حدود سه ساعت طول كشيد، ولي سه ساعتي كه پر از نگراني و اضطراب بود. از بغداد تا بعقوبه، مسافرت در اين جاده، بسيار خطرناك و نگرانكننده به نظر ميرسيد و از بعقوبه تا كركوك، حدودپنجاه كيلومتر در جاده با اضطراب و نگراني حركت كرديم. اين راه، راهي بسيار مخوف و كم تردد است.
ولي براي اطلاع يافتن
از اوضاع عراق، ديدار از شهر كركوك بسيار ضروري به نظر ميرسد زيرا اين شهر،
چندمليتي است و در نقاط مختلف آن، اقوام گوناگوني زندگي ميكنند و همه اين اقوام،
به رقابت با يكديگر برخاستهاند تا آينده اين شهر را در اختيار بگيرند. آنها دائما
در حال متهم كردن همديگر هستند و دوست دارند كه در يك فرصت مناسب، همديگر را از بين
ببرند. برخي از اقوام، گاهي پيروز ميدان هستند و گاهي نيز شكستخورده؛ ولي همه آنها
براي پيروزي تلاش ميكنند تا سرانجام بتوانند قدرت سياسي و نظامي را در اين شهر پر
مخاطره، در اختيار بگيرند. كوچه و بازارهاي كركوك پاسبانان مقابل دفتر جبهه تركماني در شهر كركوك مانند پاسبانهاي اقوام ديگر، بسيار بادقت و هوشيارانه عمل ميكنند، آنها هميشه با چشم باز، تمام رفتوآمدها را كنترل ميكنند. يك مرد تركمن كه از داخل مقر به بيرون ميآمد و به سمت اتومبيلش حركت ميكرد، رو به پاسبان كرد و گفت: آن سلاحي را كه پيش از رفتن من به داخل از من گرفتيد، به من باز گردانيد. البته اسلحهاش كلاشينكف يا تپانچه نبود، بلكه تنها خنجري بود كه آن را به كمرش ميبست و كتاش را روي آن ميانداخت. خنجر يك اسلحه ملي و عادتي در عراق نيست، ولي در حالت جنگي و خطرناك، ميتواند سلاح دفاعي خوبي باشد، ولي زماني كه اين مرد تركمن، خنجر را از دست پاسبان گرفت، طوري رفتار ميكرد كه غرور، از سر و صورتش ميباريد و فكر ميكرد كه ديگر هيچ كس، نميتواند بر سر راه او قرار گيرد. او خيلي به خنجرش مغرور بود. اين به آن علت به نظر ميرسيد كه اگر درگيري مردمي در خيابان و يا كوچهاي رخ دهد، آن وقت به دليل شلوغي زياد، هيچ كس نميتواند ضربهزننده را شناسائي كند زيرا عموماَ در موقع درگيريهاي خياباني كه عده قابل توجهي از مردم جمع ميشوند تعدادي از اين فرصت سوءاستفاده ميكنند و هر كس كه بر سر راهشان قرار گيرد را با چاقو و يا خنجر مورد حمله قرار ميدهند و بعد پا به فرار ميگذارند و در ميان انبوه جمعيت ناپديد ميشوند. اين مسائل به اين دليل است كه اقوام مختلف در اين شهر زندگي ميكنند كه همواره در حال رقابت و كشمكش هستند و هر كدام ميخواهد از ضعف ديگري استفاده كند. بنابراين در چنين موقعيتهايي خنجر ميتواند به اسلحهاي كارا تبديل شود. اين مسأله به دليل متنفر شدن اين اقوام از همديگر نيست، بلكه يك واقعيت است به همين دليل در مدت اين يك سالي كه از فروپاشي رژيم بعث ميگذرد، بارها ما شاهد چاقوكشي در اين شهر بودهايم كه فرصتطلبان از اجتماعات مردمي سوءاستفاده كرده و اين سلاح را به كار ميبرند تا عقدههايشان را خالي كنندو اين رخدادها علاوه بر رخدادهايي است كه به وسيله اسلحه گرم همديگر را بارها ترور كردهاند. رژيم بعث صدام با اين شهر كاري كرده كه پيدا كردن راهحل مناسبي براي آن، غيرممكن شود. مليتهاي مختلف در اين شهر در طول حكومت رژيم بعث بارها شاهد تغيير هويت اين شهر بودهاند زيرا اين رژيم همواره دست به تغييرات در اين شهر ميزده و هميشه سعي ميكرد كه اقوام مختلف را در مقابل يكديگر قرار دهد تا خودش از آن استفاده نمايد. در اين تغييرات، اقوام مختلف هويت و ملكيت خودشان را گم كردهاند. كردها ادعا ميكنند هر چند كه ما راضي شدهايم تا مسأله كركوك پس از گفتوگو با جناحهاي مختلف حل و فصل شود، ولي آنها معتقدند كه كركوك، بخشي از كردستان است و اين مسأله از لحاظ تاريخي و جغرافيايي قابل اثبات است. تركمان ها هم ادعا ميكنند كه ما در كركوك اكثريت داريم و ميگويند كه كردها پس از فروپاشي رژيم صدام، با حمايت آمريكا وارد كركوك شدهاند. در مورد عربهاي كركوك بايد گفت كه آنها دو گونهاند؛ برخي از آنها ساكنين بومي و واقعي اين شهر هستند و برخي ديگر عربهايي هستند كه رژيم بعث آنان را وارد كركوك نموده و در منازل و املاك كردها و تركمانها جايگزين آنان نموده تا تعداد عربها در كركوك بيش از كردها و تركمنها باشند. گروه چهارمي هم در اين شهر وجود دارند و آن كلدانيها و آشوريها هستند. هر كدام از اين گروهها در مناطق مخصوص به خودشان پر قدرت هستند. تركمانها به دو قسمت تقسيم ميشوند؛ برخي از آنان سني هستند و برخي ديگر شيعه. اين در حالي است كه اكثر كردهاي كركوك سني مذهب هستند، البته برخي از كردهاي شيعه هم در ميان آنان به چشم ميخورند ولي تعداد شيعيان كرد، بسيار كم است. اعراب اصلي و واقعي كه بوميان كركوك هستند، سنيمذهباند ولي اعرابي كه توسط رژيم بعث به كركوك آورده شدهاند اكثرا شيعه هستند كه آنها را از جنوب به شمال منتقل نمودهاند. در مورد گروه چهارم كه كلداني و آشوري هستند بايد گفت كه بدون شك آنان از بوميان كركوك هستند و از زمانهاي بسيار قديم در اين سرزمين زندگي ميكردهاند، آنها مسيحي هستند. وجود اين همه مذهب و دنيا هم در اين شهر، اختلافاتي را به وجود ميآورد به عنوان مثال اعراب شيعه چندي پيش در كركوك در مخالفت با قانون اساسي موقت عراق دست به تظاهرات زدند، ولي هدف آنها با هدف ساير اعراب متفاوت بود زيرا آنها در واقع از گروه صدر دفاع ميكردند؛ زيرا اين تظاهرات به دعوت «حوزه ناطق» صورت گرفت كه سر دسته اين حوزه هم، مقتدي صدر است در اين تظاهرات تركمانهاي شيعه هم شركت كردند و با در كنار يكديگر قرار گرفتند، ولي هدف تركمانها در اين راهپيمايي، متفاوت از هدف اعراب بود البته اين تظاهرات به اين دليل بزرگ جلوه ميكرد كه اعراب شيعه بغداد هم به كركوك آورده شده بودند تا اين تظاهرات را باشكوهتر نمايند و نشان دهند كه اعراب شيعه در كركوك خيلي زيادند و البته بهتر است، گفته شود كه اين تظاهرات، بيشتر به نفع كردها تمام شد زيرا كردها با ديدن اين تظاهرات بيش از پيش با همديگر متحد شدند اين تظاهرات غريزه ملي كردها را به جنبش در آورد آنها قبلاَ تلخي و بي عدالتي و اخراج اجباري از سرزمينشان را چشيدهاند ولي تركمانها به مانند كردها از اتحاد و همبستگي برخوردار نيستند. جنبوجوش تركمانها در كركوك تركمانها ميگويند كه كردها بر شهر كركوك كنترل پيدا كردهاند و آنان در شوراي شهر و مراكز پليس كركوك اكثريت دارند. آنها طوري حرف ميزنند كه داستان ديروز تعريب تكرار شده است ولي اين بار به گونهاي ديگر. آنها ميگويند، كردهاي بازگشت داده شده به كركوك در واقع ساكنان اصلي اين شهر نيستند. يكي از مسؤولان حزب تركمنهاي شيعه در اينباره ميگويد: در زمان رژيم صدام، كركوك دچار سياست تعريب شد و امروز اين سياست، به گونهاي ديگر تكرار ميشود؛ يعني سياست «تكريد». در آن زمان بعثيها سعي ميكردند با وارد كردن اعراب به شهر كركوك و با خارج كردن كردها و تركمنها از اين شهر، رنگ و روي عربي به كركوك بدهند و امروزه به دليل حكمراني كردها در اين شهر، سعي ميشود با حمايت آمريكا كردهاي بيشتري را وارد كركوك سازند تا اين شهر، جلوه كردستاني به خود بگيرد از طرف ديگر كردها تركمنها را متهم به همكاري با تركيه ميكنند. آنان معتقدند كه تركها از طريق نيروهاي امنيتي تركمن كه در برخي نقاط شهر به چشم ميخورند سعي ميكنند كه آنان را عليه كردها بشورانند. در كركوك بسيار به سختي ميتوان اقوام مختلف را از همديگر شناسايي كرد زيرا بيشتر سعي ميشود كه از لباسهاي رسمي براي پوشش مردان استفاده شود آنان اگر از لباسهاي محلي استفاده ميكردند، شايد با يك گشتوگذار در بازار كركوك، درصد فرضي تعداد اقوام مختلف اين شهر را تشخيص داد. البته نميتوان از طريق زبان محاورهاي مردم شهر و يا اسامي انتخاب شده براي مغازههاي مختلف ـ كه اكثرا اين اسامي به زبانهاي كردي و عربي و تركمني است ـ درصد آمار اقوام را تشخيص داد؛ زيرا پس از ورود آمريكاييها به كركوك، اسامي بسياري از اين مغازهها به زبان انگليسي نام نهاده شده است. در كركوك چنين به نظر ميرسد كه گروههاي قومي مختلف به هر طريق ممكن در حال سازماندهي كردن خودشان هستند و براي رويارويي با هرگونه اتفاقي آماده ميشوند. به عنوان مثال شما خانههاي بسيار زيادي در كركوك مشاهده ميكنيد كه صاحب آن، اسم خودش را به زبان ملي خود به شكل بزرگي به روي پلاكاردي نوشته وآن را به ديوار خانهاش نصب كرده است كه اكثرا به زبان كردي است. رقابت كردها و تركمنها در كركوك در دهه ششم سده گذشته شروع شده است. بيشتر اعرابي هم كه هماكنون ساكنند دومين نسل «اعراب آورده شده» هستند به همين دليل اين مسأله، به اين راحتيها حل نخواهد شد تا حق به حقدار برسد. صدها خانواده بازگشته كرد هم اكنون در چادرهاي مخصوص در استاديومهاي ورزشي و يا سالن ملي تشكيلات حكومتي زندگي ميكنند. در اين ميان، اكثر تركمنها با بازگشت كردها به كركوك مخالفاند. در اين مورد، علي جعفري مسؤول جبهه تركمنها در شهر داقوق، بر اين مسأله تأكيد ميكند و ميگويد: اكثر كردهاي منتقل شده به كركوك، در اصل كركوكي نبودهاند بلكه آنان بومي اربيل و سليمانيه هستند. اين كردها در دهه هفتاد سده گذشته، به دليل جنگ در مناطق كردنشين، به كركوك پناه آورده بودند رژيم صدام همه آنها را شناسايي كرد و مجدداَ به مناطق اصليشان بازگرداند ولي متأسفانه نيروهاي كرد دوباره آنان را به عنوان ساكنان اصلي كركوك به اين شهر منتقل كردهاند ولي با اين حال شناسنامههايشان بر اين نكته تأكيد دارد كه آنان، هرگز كركوكيالاصل نبودهاند. كردها هم داستان مخصوص به خودشان را در اين مورد عنوان ميكنند. آنها ميگويند، جبهه تركماني در زماني كه تركمنها را مورد سرشماري قرار ميداد، هزاران خانواده كرد را هم آمارگيري نموده و آنان را تركمن خوانده است. آنها اين كار را با كمك رژيم تركيه انجام دادند، زيرا تركيه، كمكهاي غذايي خودش را تنها بين تركمنها تقسيم ميكرد و اين باعث شد كه بسياري از خانوادههاي كرد، براي گرفتن اين جيره غذايي، خودشان را تركمن معرفي كنند. امروز كردها در كركوك، اكثر سازمانهاي دولتي و اداري شهر را در اختيار گرفتهاند. اين در حالي است كه در جامعه تركمنها هنوز هم آثار ظلم و ستم باقي است. تركمنها ميگويند، عربهايي كه روستاهاي آنان را در زمان رژيم صدام اشغال كرده بودند، هنوز هم اين روستاها را در اشغال خود دارند و املاك ما را به ما باز نميگردانند و اين در حالي است كه اعراب مدعي هستند كه اكثر روستاهاي كردنشين را با آنان باز پس دادهاند و اين بدليل نقش بسيار ضعيف تركمنها در اداره شهر است. در حقيقت ميتوان چنين برداشت كرد كه تركمنها از يك طرف براي بدست آوردن حقوقشان ميخواهند اعراب آورده شده به روستاهاي اطراف، اين منطقه را خالي كنند و به مناطق خودشان بازگردند ولي از طرف ديگر، آنان از كردها وحشت دارند، زيرا اگر اعراب آنجا را خالي كنند، در آن صورت كردها در كركوك و حومه آن اكثريت پيدا خواهند كرد و چون كردها با آمريكا متحد و همپيمان هستند، در نتيجه هم كركوك و هم اطراف آن به طور كامل به كردستان بازگردانده خواهد شد. آنان ميگويند، بسياري از ادارات نواحي شهرداريها و مقرهاي پليس و پاسگاههاي شهر در كنترل كردها هستند. همچنين مسؤوليت و رياست فرمانداري و آب و فاضلاب و كشاورزي و مراكز تقسيم خوراك و انبارهاي گندم و ساير مواد خوراكي و اوقاف و ادارات ثبت احوال و درمانگاهها و بهداشتها و مراكز كارگزيني و به طور كلي تمام سمتهاي اساسي در كركوك در اختيار كردهاست ولي مناطق اداري كه تركمنها اداره ميكنند، تنها شامل آموزش و پرورش و اداره برق است. سازمان عالي آموزش هم در اختيار عربهاست و مركز مخابرات هم به آشوريها واگذار شده است. شمار نيروهاي پليس در كركوك، حدود هزارو پانصد نفر است كه به شيوهاي يكسان بين اقوام مختلف و به سرپرستي نيروهاي همپيمان تقسيم شده است. ولي تركمنها به اين امر اعتراض دارند. آنان معتقدند كه شمار اين نيروها بسيار بالاتر از اين تعداد است زيرا هزاران پليس كه تحت فرماندهي نيروهاي پيشمرگ كردستان هستند و از شهرهاي سليمانيه و اربيل آورده شدهاند و مسؤولان كرد آنها را در ادارات مختلف تقسيم كردهاند در اين شهر وجود دارند اين افراد لباس پليس پوشيدهاند و از طرف نيروهاي همپيمان به آنها باج داده ميشود. علي جعفري ميگويد، حملات متعددي در شهر كركوك به تركمنها ميشود و خطر همواره تركمنها را تهديد ميكند، او ميگويد: همچنين مقرهاي ملي تركمنها نيز مورد حمله قرار ميگيرد و تمام اين حملات در روز روشن و در جلوي چشمان نيروهاي پليس انجام ميگيرد، ولي اين پليسها هرگز با مهاجمان مقابله نميكنند. او بر اين نكته تأكيد دارد كه اينگونه تجاوزها توسط كردهاي خارج از كركوك شكل ميگيرد زيرا روابط بين تركمنها و كردهاي داخل كركوك، بسيار حسنه است. عدنان، مردي كرد و ساكن كركوك است او هرگز اين شهر را حتي در زمان رژيم صدام ترك نكرد او هم ميگويد رابطه بين اقوام مختلف ساكن در كركوك بسيار خوب و صميمياست ولي در عين حال به اين نكته اشاره ميكند كه تركيه در تلاش است تا بين اقوام ساكن در كركوك تفرقه بياندازد او ادامه ميدهد كه آنكارا كمك مالي و نظامي به احزاب تركماني اعطا ميكند تا اين حزب، امنيت و آرامش شهر را برهم بزند. عدنان براي تأييد سخنانش چنين ميگويد: همين چند روز پيش، چند اتومبيل سازمان جاسوسي و اطلاعات تركيه (ميت) در كركوك مشاهده شدهاند و اين اتومبيلها توسط كردها متوقف شده و پس از دستگيري سرنشينان اين اتومبيلها به نيروهاي همپيمان تحويل داده شدهاند كه پس از بازجويي، مشخص شده كه اين افراد از نيروهاي سازمان جاسوسي تركيه هستند كه براي سازماندهي نيروهاي تركمن، توسط تركيه به كركوك اعزام شدهاند. تركمنها هم بر اين نكته پافشاري ميكنند كه تنها منطقه كردنشين در كركوك، منطقه رحيم آباد است؛ ولي عدنان چند منطفه را نام برد و ميگويد كه اكثرا اين مناطق در كركوك كردنشين هستند. او ميگويد، به غير از رحيمآباد ـ كه واقع در دروازه شمالي شهر كركوك است ـ محلههاي شورجه، آزادي، اسكان، بلاخ، قوريه و ماموستائيان عموما كردنشين هستند. عدنان به اين نكته مهم اشاره ميكند كه تركمنها تنها در يك محله از كركوك اكثريت دارند و آن محله «موصله» است ولي مناطقي كه عربنشين هستند و اكثرا ساكنان آن را عربها تشكيل ميدهند، عبارت است از: مناطق كارگران (واقع در جاده بغداد)، منطقه يك حزيران، منطقه نصر واوروبه در منطقه شاطرلوش هم آشوريان زندگي ميكنند. در اين بين روزنامه «الحياة»، با فاروق عبدالرحمن، رييس جبهه تركمنها مصاحبه كرد. او به تازگي از بغداد رسيده بود. وي در همان روز، در جاده كركوك ـ بغداد و در نزديكي شهر بعقوبه، مورد سوءقصد قرار گرفت ولي او ار اين حمله تروريستي نجات يافته بود. او بر اين عقيده است كه تركمنها در قانون موقت عراق، به كنار نهاده شدهاند. او همچنين از نمايندگان تركمن انتقاد كرد و گفت، آنان نمايندگي احزاب تركمن را به يك زن سپردهاند. او ادامه ميدهد: ما بر اين نكته تأكيد كرديم كه كركوك، شهر تركمن است و هزاران سال است كه اكثريت جمعيت شهر را تركمنها تشكيل ميدهند. ولي اين قانون جديد، حالت ويژهاي در كركوك به وجود آورده است. ما ميخواهيم كه همه اين جناحها اين را بدانند كه نبايد دموگرافياي اين شهر به اجبار متغير شود. او همچنين گفت: هماكنون تغيير دموگرافياي شهر با هدف فراهم كردن زمينه براي ايجاد يك فدراتيو كردي انجام ميگيرد. يك آمار قديمي وجود داشت كه مورد قبول اكثر جناحها بود ولي با ورود آمريكاييها، اين آمار به آتش كشيده شد. البته ما اطلاع داريم كه نسخه ديگري از اين آمار در بغداد وجود دارد و ما تلاش ميكنيم كه اين نسخه را به دست آوريم. فاروق عبدالرحمان با اشاره به پرچم عراق افزود: عراقي بودن ما بسيار بيشتر از مردمي است كه پرچم عراق را به آتش كشيده و پرچم مخصوص خودشان را جايگزين آن كردهاند. در منزل فاروق عبدالرحمان در كركوك، بسياري از تركمنها در حال جنبوجوش هستند. رييس عشاير، روحانيون مساجد، رؤساي احزاب تركماني، زنان نقابدار و برخي از زنان بدون روسري هم به چشم ميخورند همه در حال دست زدن هستند آنها خوشحالي خودشان را با ورود فاروق عبدالرحمان كه از يك حادثه تروريستي نجات يافته بود، ابراز ميدارند. يكي از پيرمردهاي شيعه تركمني ميگويد: در يكي از روستاهاي تركمنها در اطراف كركوك يك مسجد منفجر شده است. مسؤول يكي از احزاب آنان هم ميگفت: در زمان رژيم متلاشيشده صدام، ظلم بسيار زيادي در حق تركمنها اعمال شد، آنها به ما اجازه نميدادند به زبان خودمان حرف بزنيم. ما امروز از اين واهمه داريم كه از اين به بعد هم با ما چنين معاملهاي بكنند. تركمنها به چشم خود ميبينند كه كردهاي بازگشته به اين شهر، همه چيز را تحت كنترل خود در آوردهاند. كردها توانستهاند، بخش اعظم منازل و املاك خودشان را كه در زمان رژيم بعث از آنان مصادره شده بود، باز پس گيرند ولي بخش اعظم حقوق مصادره شده تركمنها از طرف حكومت بعث عراق به آنان باز نگردانده شده، آن هم به دو دليل؛ اول، به دليل كمبود نيروي تركمانها در مقايسه با نيروي قدرتمند كردها، دوم اينكه آنها فكر ميكنند، مشكل اصلي آنها با كردها وجود دارد به همين دليل آنها نميخواهند با اخراج كردن عربها آنان را عصباني كنند و در مقابل عربها قرار گيرند زيرا اگر عربها و تركمنها با هم دربيفتند، مسأله به نفع كردها خاتمه خواهد يافت. اقوام مختلف در كركوك بدين شكل همديگر را متهم ميكنند و به اسلحه پناه ميبرند؛ تركمنها معتقدند كه كردها با اسراييل ارتباط دارند، كردها هم تركمنها را متهم به همدستي با تركيه ميكنند؛ به اين شكل سركردههاي كرد و تركمن با هم به رقابت برخاستهاند تا بتوانند مسائل را به نفع خود پايان دهند. چندين مجسمه جديد به جاي مجسمههاي صدام و بعثيها نصب شده است و در نقاط مختلف شهر كركوك به چشم ميخورد. در نقطهاي كه زماني مجسمه بزرگ خيرالله توافاحي، دايي صدام، در آن قرار داشت هم اكنون مجسمه مرد ديگري در آن مكان به چشم ميخورد. زماني كه از يك مرد عرب پرسيدم كه اين مجسمه، پيكر چه كسي است؟ در جواب گفت: «من نميشناسم» او با نارضايتي به اين پرسش من پاسخ داد و گفت: اين يا مجسمه يك كرد است و يا مجسمه يك تركمن. او ادامه داد، هر روز در يك منطقه كركوك و يا اطراف آن، گروه جديدي خودش را معرفي ميكند و با ايجاد ناامني، ادعاي كرد بودن و يا تركمن بودن كركوك را سر ميدهد زيرا هنوز هم در كنار اين شهر، شعارهايي در حمايت از عزت الدوري به چشم ميخورد. اين گروهها بعضي وقتها موفق ميشوند و چند پليس را ميكشند و بعضي وقتها هم خودشان قرباني ميشوند البته تلفات آمريكاييها كمتر به نظر ميرسد گاه گداري افرادي پيدا ميشوند كه وابسته به گروه «انصارالاسلام» هستند و اين افراد پس از آنكه آمريكا پايگاههاي آنان را در اطراف حلبچه بمباران كرد در اين منطقه پخش شدند و تا كنون چندين نفر از اين افراد در مساجد مختلف كركوك دستگير شدهاند. فاصله بين كركوك و اربيل حدود يكصد كيلومتر است كه با گذر از اين منطقه احساس تغيير جغرافيايي اين منطقه در انسان ايجاد ميشود، تپهها و درههاي پر پيچ و خمي كه در بين جاده كركوك و اربيل به چشم ميخورد، سالها محل درگيري پيشمرگان كردستان با رژيم صدام بود و همين نقطه حد فاصل كردستان و عراق به حساب ميآمد، قوش تپه، نام آن دروازهاي است كه اين منطقه را از هم جدا ميساخت و زماني كه از اين قوش تپه، به سمت اربيل گذر ميكني، احساس خواهي كرد كه از عراق خارج شدهاي و به منطقهاي ديگر وارد ميشوي. قبل از هر چيزي، تفاوتهاي طبيعي و جغرافيايي را احساس ميكني و در مرحله دوم، آنچه بيشتر توجه آدم را به خود جلب ميكند، اين است كه در منطقه كردستان، حضور آمريكاييها به چشم نميخورد و زماني كه وارد اربيل شوي، بيشتر احساس امنيت ميكني و اين احساس به تو دست ميدهد كه اين منطقه اصلاَ جزو عراق محسوب نميشود، زيرا هيچ شباهتي با ديگر بخشهاي عراق ندارد. آن ماشينهايي كه پس از فروپاشي رژيم صدام وارد عراق شدهاند، داراي شمارههاي ويژهاي هستند و بايد صاحبان اين اتومبيلها در انتظار باشند تا از طريق گمرك عراق، به آنان شماره عراقي داده شود، اين اتومبيلها حق ندارند به كردستان تردد نمايند ولي برخي ديگر از مسائل در آنجا هم تغيير كرده به عنوان مثال، بازوبندهاي نوشته شده بر روي بازوي پيشمرگان كردستان كه قبلاَ عنوان «پيشمرگ» بر آن حك شده بود، اكنون بر آن نوشته شده است «پليس عراق»، اين پليسها هر چند كه توسط احزاب كردستان هدايت ميشوند، ولي اعضاي آنها، لباسهاي كردي را از تن در آورده و لباسهاي پليس عراق را بر تن كردهاند. نيروهاي امنيت پليس كردستان از آمادگي بسيار خوبي برخوردارند بايد اين جديت و تلاش پليس كردستان را ستود كه اين تلاش در جهت امنيت و آسايش كل عراق صورت ميگيرد، البته آنچه كه در كردستان به چشم ميخورد، با آنچه كه در مناطق جنوبي است بسيار متفاوت است. كردستان بسيار مترقي به نظر ميرسد وقتي كه وارد هتلها و رستورانهاي كردستان ميشوي، احساس ميكني كه در قلب اروپا هستي. امكانات شيعيان در جنوب نسبت به كردها بسيار عقب مانده به نظر ميرسند. آنها حتي از يك هتل مناسب براي مسافران برخوردار نيستند و بهترين هتل آنان، با پايينترين مسافرخانه كردستان قابل مقايسه نيست. به راستي كه كردستان با ديگر بخشهاي عراق به هيچ وجه قابل مقايسه نيست. در اربيل، هتلي وجود دارد به نام هتل «چهار چراغ» (چوارچرا) كه با ورود به آن، احساس آرامش به انسان دست ميدهد. يكي ديگر از تفاوتهاي كردستان با عراق در اين است كه زنان محجبه در كردستان بسيار كم هستند و اكثرا با لباسهاي اروپايي در خيابانهاي كردستان قدم ميزنند. در منزل عدنان مفتي در شهر اربيل شماري از افراد عضو حزب اتحاديه ميهني كردستان به چشم ميخورند. آنان مشغول تماشا كردن فيلم انفجار مقر اتحاديه ميهني كردستان در اربيل هستند اين انفجار موجب مجروح شدن عدنان مفتي گرديد و شماري از همراهان او را از پاي در آورد، تلويزيون تصوير اشخاصي را پخش ميكند كه براي تبريك عيد قربان به مقر آمده بودند و اكثراَ در نتيجه انفجار، جان خود را از دست دادند، در بين اشخاصي كه براي ملاقات با عدنان مفتي آمدهاند، شخصيتهاي برجستهاي هم به چشم ميخورند. در بين آنها، محمود عثمان، عضو شوراي حكومت عراق به چشم ميخورد. هر عراقي كه وارد منطقه كردستان ميشود، احساس ميكند كه ديگر از عراق خارج شده و در كشور ديگري به سر ميبرد كه از امنيت و آرامش برخوردار است زيرا زندگي عادي مردم، نشاندهنده امنيت و آسايش است. محمود عثمان كه يكي از شخصيتهاي كرد ميانهرو است با اطمينان ميگويد كه دمكراسي واقعي يعني حاكميت اكثريت و احترام گذاشتن به رأي اكثريت. ولي در عين حال بايد حقوق اقليتها هم تضمين شود، مخصوصاَ اگر اين اقليتها، گروه كوچكي نباشند. در مورد بند «ج» در قانون موقت عراق كه موجب حرف و حديثهاي بسيار زيادي شد، دكتر محمود عثمان ميگويد: اين بند تنها براي كردها يك تضمين نيست بلكه اين يك تضمين براي اعراب سني هم محسوب ميشود، او معتقد است كه در شوراي حكومت سهل انگاري صورت گرفته، او در مورد مسئله كركوك ميگويد: كركوك بخشي از كردستان است و كردها فعلاَ براي ايجاد امنيت و آرامش در آن منطقه رضايت دادهاند تا اين مسأله، پس از ايجاد امنيت، حل و فصل گردد و قرار است پس از عادي شدن اوضاع در اين شهر يك رفراندوم برگزار شود تا مردم خودشان به شكلي دمكراتيك براي آينده شهرشان تصميم بگيرند. در اربيل سؤال ديگري هم براي ما پيش آمد و آن اتحاد هر دو حكومت اداري كردستان است در قانون موقت عراق از يك حكومت فدرال براي كردستان اسم برده شده است و اين در حالي است عملاَ دو حكومت كردي وجود دارند و تاكنون اين دو حكومت متحد نشدهاند و اين موضوع اتحاد تاكنون بين حزب دمكرات و اتحاديه ميهني به شكل مخفيانه باقي مانده است. برخي از منابع نزديك به اين دو حزب با اشاره به گفتوگوهاي موجود بين اين دو حزب احتمال ميدهند كه منطقه كردستان به دو حكومت فدرال تقسيم شود كه يكي از اين حكومتها به پايتختي اربيل و ديگري به پايتختي سليمانيه شكل خواهند گرفت، من احساس ميكنم كه اختلاف بين كردها مانند اختلاف بين شيعيان به شكل ظاهري خودش را نشان نخواهد داد زيرا آنها احساس ميكنند اگر ديگران از اين مشكل با خبر شوند و يا براي حل اختلاف ميانجگري نمايند، در آن صورت دشمنان از آنها بهرهبرداري خواهند كرد پس چه بهتر كه مخفيانه خودشان اين اختلافات را حل و فصل نمايند عراقيها هنوز براي ايجاد امنيت و آرامش در كشور شيطان را از پاي در نياوردهاند و در حال حاضر بيش از يك شيطان بر سر راه اتحاد و همبستگي عراقيان قرار گرفته بنابراين عراقيان راه پر مخاطره اي را در پيش دارند. منبع: هفتهنامه مديا نويسنده: حازم الأمين |
|
[Mediya 2000 - 2004 © Copyright] |