بفرماييد- تقلب کنيد آقايان!.                                                     سوسن آرام

*محافظه کاران با تاکتيک انتخاباتی خود اصلاح طلبان را شکست دادند اما در استراتژی اشتباه بزرگی مرتکب شدند.

*پس برنامه محافظه کاران اين است: سرکوب سياسی چينی به اضافه سياست اقتصادی فلاکت بار دوره رياست جمهوری رفسنجانی! آيا به دوره قبل از دوم خرداد بازگشته ايم؟

در خرداد 76 هنگامی که شمارش آرا انتخابات شروع شده بود، و آخوندها سرگردان مانده بودند که در مقابل شورش قانونی و انتخاباتی آشکار مردم به آرای جعلی متوسل بشوند يا نه، رفسنجانی که آن موقع در راس قطب رقيب جناح ولايی بود، نگران از عواقب چنين کاری به نماز جمعه رفت و آشکار هشدار داد: تقلب نکنيد آقايان! او نگران تبديل يک شورش قانونی در چارچوب نظام به يک شورش غير قانونی عليه نظام بود.

نظام در اول اسفند امسال انتخابات را رسما ملغی کرد. وضع نظام آن قدر زار شده است که تظاهر به وجدان حقوقی و نمود کاذب جمهوری ديگر قادر به نجات آن نيست، ديگر تلاش برای جلب رضايت اکثريت 80-70 در صدی بی فايده است، پس نظام تصميم گرفت با اتکاء به اقليتی 15- 10 درصدی که آن ها را به صورت دستجات مختلف سازمان ميدهد از قدرت خود حفاظت کند. از اوباش خيابانی تا اوباش پارلمانی حالا وظيفه دارند به مردم بگويند: ديکتاتوری روحانيون را عليه اراده شما حاکم خواهيم کرد.  

اين درست مثل آن است که آن ها به مردم گفته باشند : مردم شما بايد برای حاکميت رای عموم بجنگيد! اين است اولين نتيجه تاکتيک انتخاباتی محافظه کاران.

اما مردم بايد با چه کسی برای گرفتن اين حق خود بجنگند؟ همين انتخابات پاسخ را نشان ميدهد: با دستگاه روحانيت حاکم و مظهر آن ولايت فقيه يا به قول آقای رفسنجانی ستون خيمه نظام جمهوری اسلامی . حالا همه ميگويند، و هرکس که نخواهد مورد استهزاء قرار گيرد نميتواند انکار کند، فقط برای به دست آوردن حق رای واقعی ، اين نظام را بايد سرنگون کرد.

پس محافظه کاران با تاکتيک انتخاباتی خود درست مثل اين است که مردم را راهنمايی کرده اند: با شعار حق حاکميت برای رای عموم ، جمهوری اسلامی را پايين بياوريد تا آزاد شويد! مگر نه اينکه هر جنبش بزرگ که زير پای نظام سياسی حاکم را خالی ميکند به شعاری عمومی و ملموس نياز دارد که نيروی عظيم مردم را روی نقطه کانونی نظام متمرکز کند؟ محافظه کاران با تاکتيک خود اين شرايط را فراهم کردند.

جنگ شش ساله اصلاح طلبان و محافظه کاران جنگ زرگری نبود . اصلاح طلبان تلاش ميکردند از شکل گيری همين شرايط جلوگيری کنند. اما نه استراتژی آن ها برای اصلاحات که تماما بر توهم استوار بود ، بلکه وجود آن ها در داخل نظام و دعوای درون نظام بود که به هدف شان خدمت ميکرد. وقتی که اين دعواها تکراری و خسته کننده شد ، حداقل برای نظام اين خاصيت را داشتند که نفرت مردم را روی خود متمرکز و از شفافيت اوضاع جلوگيری ميکردند!

اين همه ديگر به تاريخ تعلق دارد. ديگر حتی اگر امام رژيم با سلام و صلوات هم آن ها را به داخل نظام برگرداند، مردم ميدانند اراده اين رژيم را بايد در هم شکست و ستون خيمه آن را پائين کشيد تا به آزادی دست يافت. محافظه کاران درست زمانی اصلاح طلبان را حذف کردند که آن ها ديگر فرصت قانونی هم برای مردم نميتوانستند فراهم کنند وبنابراين برای مردم بی فايده و برای نظام بی خطر بودند. در اين شرايط نه خود حذف اصلاح طلبان ، بلکه شيوه ای که محافظه کاران برای حذف آن ها برگزيدند ، يعنی الغای رسمی همان انتخابات محدود و برداشتن کلاه دمکراسی از سر نظام اسلامی بود که کار را تمام کرده و مردم را به ناچار در سنگری نشاند ه است که درست استبداد مذهبی حاکم هدف تيرهای آن است ، محافظه کاران با تاکتيک انتخاباتی خود اصلاح طلبان را شکست دادند اما در استراتژی اشتباه بزرگی مرتکب شدند.

2

محافظه کاران از" راه چينی" به عنوان برنامه آينده خود صحبت کرده اند. راه چينی يعنی سرکوب سياسی و رفرم اقتصادی. يعنی آن ها وعده ميدهند که اگر چه آزادی سياسی نميدهند امااگر غرب و نهاد های رهبر آن دستی گشاده در معاهدات اقتصادی و روابط تجاری با رژيم آخوندی داشته باشند ، آنها به رفرم اقتصادی دست خواهند زد و رضايت مردم را جلب خواهند کرد. مگر نه اين که حقوق بشر درغرب وسيله معامله است، آخوندهای ايرانی هم که اهل معامله اند. بعضی ها هم که هميشه برای آويزان شدن به قدرت آماده اند و از همين حالا دنبال جناح " عاقل " تر محافظه کاران ميگردند، به اين حرف ها باور آورده اند، يا شروع کرده اند به باوراندن آن به مردم.

راه چيني؟! اين عنوان دهن پرکن را در چارچوب شرايط ايران ترجمه کنيد تا خنده عاقل روی رياکاران را زرد کند. چين با همه فضاحت ها و فجايع شرم آور اقتصادی و سياسی اش تنها ? منحصرا تنها - قدرت اقتصادی جهان است که ميتواند مستقل در برابر امپراطوری اقتصادی حاکم بر جهان قد علم کند و سياست های مستقل اقتصادی و مالی و پولی خود را پيش ببرد. رفرم يا آزاد سازی اقتصادی در چين داستانی دارد در چارچوب مختصات خودش که جای بحث اش اين جا نيست ، اما اگر از فقير و بيکار سازی اش که بگذريم هيچ قرابتی و شباهتی با جمهوری اسلامی ندارد. " رفرم اقتصادی " در جمهوری اسلامی پديده ای است آشنا و تجربه شده و اسم هم دارد: بازسازی اقتصادی دوره رياست جمهوری رفسنجانی که از عوامل مهمی بود که به ريزش آخرين پايگاه های جمهوری اسلامی و دوم خرداد منجر شد!

پس برنامه محافظه کاران اين است: سرکوب سياسی چينی به اضافه سياست اقتصادی فلاکت بار دوره رياست جمهوری رفسنجانی! آيا به دوره قبل از دوم خرداد بازگشته ايم؟

نه! اين رژيم است که يک گام به پس گذاشته است، آن هم درست زمانی که مردم يک گام به پيش رفته اند و مستقيم و بی واسطه در مقابل نظام ايستاده اند.

3

و رويارويی مردم با رژيم خلافتی از همين انتخابات آغاز شد.

مردم انتخابات خلافتی را تحريم کردند. آيا برای اثبات اين امر به آمار و ارقام نياز است، آن هم آمارو ارقامی که کنترل اش در دست رژيم است؟ يا حتی به دوربين ها و گزارشات خبرنگاران خارجي؟

در کشوری که 80-70 درصد مردم از شدت نفرت از رژيم در حال انفجارند، و رژيم هم به اين حقيقت واقف است و همه دولت ها، و همه محافل و خبرنگاران خارجی هم بر اين حقيقت واقفند، آمار و گزارشات در برابر واقعيت زانو ميزند. در چنين شرايطی حقيقت است که آمار را محک ميزند نه برعکس.

آماربالايی که رژيم از ميزان شرکت مردم در انتخابات ميدهد، تف سربالاست، وقتی که 30 کرسی تهران را به منفورترين چهره های جناح محافظه کار ميدهند، وقاحت خود را به نمايش ميگذارند، وقتی که آبادگران ايران اسلامی را به عنوان نمايندگان اکثريت ملت بر کرسی مجلس می نشانند، به خود می خندند.

در محافل ايران و جهان حتی ترديد وجود دارد که آمار مدافعان واقعی رژيم به 15 در صد هم برسد. رقم 15 در صد را بسياری از کارشناسان غير واقعی و بيش از شمار واقعی ميدانند. آمار شرکت کنندگان در انتخابات البته بيشتر از اين حد است. بخشا به علت اجباريا ترس يا محافظه کاری عده ای از مردم وماجرای مهر شناسنامه. بخشا به علت تقلب و رای سازی اعم از خريد و فروش رای و يا تقلب های رايج ديگر که گزارشات متعدد از آن ها در رسانه های غير رسمی منعکس شده است. بعلاوه برای تقلب که احتياج به شمارش آراء نيست. پس از بستن صندوق ها تازه دعوای آقايان بر سر ارقامی که بايد داده شود شروع شد.

با اتکاء بر اين آمار سازی است که آقای رفسنجانی پس از اعلام رقم شرکت کنندگان گفت بيش از 50 در صد مردم در انتخابات شرکت کرده اند ، از آمريکا که بيشتر است.

آقای " معمار جمهوری اسلامی " برخلاف شش سال پيش اين بار نگفت تقلب نکنيد، ميداند کار از کار گذشته است و عمارتی که ساخته است نزد مردم بی حيثيت تر از آن است که با تظاهر به داشتن وجدان حقوقی بتوان نجات اش داد. پس بر مصرف خارجی آمار تکيه ميکند.

اما اين بار اين مائيم که ميگوئيم بفرمائيد- تقلب کنيد، آمار شما محک حقيقت نيست، اين حقيقت است که آمار شما را محک ميزند. و آمار بالايی که ميدهيد، فقط و فقط يک کارکرد دارد و آن اين است که اخلاق منحط آخوندهای حاکم بر اين کشوررا به نمايش ميگذارد ، و ماده محترقه برای خشم ملتی بزرگ فراهم ميکند که برای نجات از حاکميت دولت مذهبی بی طاقت شده است.

 

[Mediya 2000 - 2004 © Copyright]